کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حزبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حزبة
لغتنامه دهخدا
حزبة. [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) حزب . گروه .
-
واژههای مشابه
-
حزبه
لغتنامه دهخدا
حزبه . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز است در 8 هزارگزی باختر اهواز و یکهزارگزی راه اهواز به سوسنگرد.30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
هضبة
لغتنامه دهخدا
هضبة. [هََ ب َ ] (ع اِ) پشته . کوه گسترده بر زمین . (منتهی الارب ). || کوه به یک سنگ سرشته . || کوه بلند و دراز و تنها و سرخ رنگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باران بزرگ قطره ٔ پیوسته . (منتهی الارب ). باران . (اقرب الموارد). ج ، هضب [ هَِ ض...
-
حظبة
لغتنامه دهخدا
حظبة. [ ح َ ظِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حظب . (منتهی الارب ). رجوع به حظب شود.
-
حظبة
لغتنامه دهخدا
حظبة. [ ح ُ ظُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ)تأنیث حُظُب ّ. || مرد درشت و سطبر و بخیل و تنگخوی و گول . (منتهی الارب ). رجوع به حظب شود.
-
جستوجو در متن
-
دبور
لغتنامه دهخدا
دبور. [ دَب ْ بو ] (ع اِ) جنس . (منتهی الارب ). || لباس . یقال : هو من شرح فلان و لا من دبوره ؛ ای من حزبه و زیه . (منتهی الارب ).
-
محازبة
لغتنامه دهخدا
محازبة. [ م ُ زَ ب َ ] (ع مص ) گروه گروه شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از گروه کسی شدن ، یقال حازبته ، اذا کنت من حزبه . (منتهی الارب ).
-
رجزگویان
لغتنامه دهخدا
رجزگویان .[ رَ ج َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) صفت حالیه ، در حال گفتن رجز. در حال خواندن شعر رجز : اشعریان به حضرت رسول آمدند شهقه زنان و رجزگویان بدین عبارت :غذاً نلقی الاحبه محمداً و حزبه .(از ترجمه ٔ تاریخ قم ص 274).
-
شهقه زنان
لغتنامه دهخدا
شهقه زنان . [ش َ ق َ / ق ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حالت شهقه زدن . نعره زنان . صیحه زنان : بعد از آن اشعریان بحضرت رسول آمدند شهقه زنان و رجزگویان بدین عبارت : غداً نلقی الاحبه محمداً و حزبه . (تاریخ قم ص 274).
-
حزب
لغتنامه دهخدا
حزب . [ ح ِ ] (ع اِ) گروه . (ترجمان عادل ) دسته . (منتهی الارب ). گروه مردم . (غیاث ). ثلة. (دهار). حزبة. حِزق . فوج . فرقة. ج ، احزاب . (منتهی الارب ). || جمعی از کفار که متفق شده ، به حرب رسول (ص ) آمدند. و آن حرب را «غزوه ٔ احزاب » نامند. || یاران...
-
ورد
لغتنامه دهخدا
ورد. [ وِ ] (ع اِ) تب . (منتهی الارب ). اسم است آن را یا نوبت تب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). تب به نوبت و نوبت تب . (ناظم الاطباء). || پاره ای از خواندنی از قرآن و جز آن . یقال قرأت الورد. (منتهی الارب ) . جزئی از قرآن که انسان در هر شب به ق...
-
غرض
لغتنامه دهخدا
غرض . [ غ َ رَ ] (ع مص ) تافتگی و اندوهناکی . به ستوه آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غرضه منه ؛ ضجر منه و مل َّ. یقال : غرض بالمقام . (اقرب الموارد). تنگ دل شدن و ستوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دلتنگ و ملول شدن . || شوق . آرزومند گردیدن . یقال :...