کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکت در این پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرکت در این
لغتنامه دهخدا
حرکت در این . [ ح َ رَ ک َ دَ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از چهار نوع حرکت در عرض . مقابل حرکت در کم و کیف و وضع. حرکت در مکان . جابجا شدن .
-
واژههای مشابه
-
قابلیت حرکت
لغتنامه دهخدا
قابلیت حرکت . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ح َ رَ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابل حرکت بودن . پذیرای حرکت بودن .
-
حرکت اختیاری
لغتنامه دهخدا
حرکت اختیاری . [ ح َ رَ ک َ ت ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ارادی . رجوع به حرکت ارادی شود.
-
حرکت پرتوپلاسمی
لغتنامه دهخدا
حرکت پرتوپلاسمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ پْرُ / پ ُ رُ ت ُ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 83 شود.
-
حرکت جواله
لغتنامه دهخدا
حرکت جواله . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ج َوْ وا ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک قدیم ) نوعی حرکت مستدیره . حرکت آتش چرخان . رجوع به جَوّاله شود.
-
حرکت دادن
لغتنامه دهخدا
حرکت دادن . [ ح َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جائی به جائی منتقل کردن چیزی را. || به حرکت درآوردن ماشین را.
-
حرکت دودی
لغتنامه دهخدا
حرکت دودی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی شبیه به حرکت دود (کِرم ). حرکتی کِرم گونه : امعا حرکت دودی دارد. و رجوع به دودی شود.
-
حرکت زشت
لغتنامه دهخدا
حرکت زشت . [ ح َ رَ ک َ ت ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار ناشایست .
-
حرکت سیتوپلاسمی
لغتنامه دهخدا
حرکت سیتوپلاسمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ت ُ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 82 شود.
-
حرکت طبیعی
لغتنامه دهخدا
حرکت طبیعی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مقابل حرکت ارادی و قسری . حرکتی که مبداء آن بسبب امر خارج نبود، و شعور و اراده نیز با وی نباشد، مانند حرکت سنگ از بالا به پائین . (از تعریفات جرجانی ).
-
حرکت قطعی
لغتنامه دهخدا
حرکت قطعی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت بمعنی القطع. مقابل حرکت توسطی . جرجانی گوید: امری ممتد از آغاز تا پایان مسافت طی شده است ، و آن وقتی حاصل آید که جسم متحرک به پایان مسافت رسیده باشد. (تعریفات ).
-
حرکت کردن
لغتنامه دهخدا
حرکت کردن . [ ح َ رَ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حرکت . جنبش . شروع به مسافرت . از جائی به جائی رفتن .
-
حرکت کمانی
لغتنامه دهخدا
حرکت کمانی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کمانه کردن . حرکت قوسی .
-
حرکت متوالی
لغتنامه دهخدا
حرکت متوالی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبق اصطلاح هیئت قدیم بطلمیوسی ، هر یک از افلاک را جز فلک اعظم دو حرکت است ، حرکت متوالی و حرکت غیرمتوالی یا حرکت علی التوالی و علی غیرالتوالی .حرکت متوالی حرکت از مغرب به مشرق و حرکت غی...