کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکت انتقالی 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انتقالیه
لغتنامه دهخدا
انتقالیه . [ اِ ت ِ لی ی َ/ی ِ ] (ص نسبی ) انتقالی . - حرکت انتقالیه ؛ مقابل حرکت وضعیه . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به انتقالی شود.
-
انتقالی
لغتنامه دهخدا
انتقالی . [ اِ ت ِ ] (از ع ،ص نسبی ) منسوب به انتقال . (از فرهنگ فارسی معین ).- حرکت انتقالی ؛ مقابل حرکت وضعی ، و آن حرکت و گردش سیارات است بدور خورشید.- حرکت انتقالی زمین ؛ گردش زمین بدور خورشید. زمین در مدت 365 شبانه روز و پنج ساعت و 48 دقیقه و ...
-
وضعی
لغتنامه دهخدا
وضعی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به وضع و شکل و طرز. (ناظم الاطباء).- حرکت وضعی (وضعیة) ؛ در مقابل حرکت انتقالی . حرکت بر دور محور خود. (ناظم الاطباء).- حرکت وضعی زمین ؛ گردش زمین است به دور خود در هر بیست وچهار ساعت یک مرتبه .
-
آریستارک شامسی
لغتنامه دهخدا
آریستارک شامسی . [ ک ِ م ُ ] (اِخ ) نام ستاره شناسی یونانی در مائه ٔ سیم ق .م . نخستین کس که به حرکت انتقالی زمین یعنی گردش آن به دور آفتاب و نیز حرکت وضعی آن یعنی گردیدن بر محور خویش پی برده است .
-
زاویه ٔ نظر
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ نظر. [ ی َ / ی ِ ی ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی که از دور دیده میشود چون از دو حدآن ، امتداد نظر را ضبط کنیم زاویه ای حادث شود که آن را زاویه ٔ رؤیت یا نظر گوئیم . و زاویه ٔ نظر قطر اعتباری آن شی ٔ است . و بسته به دوری و نزدیکی و...
-
منطقةالبروج
لغتنامه دهخدا
منطقةالبروج . [ م ِ طَ ق َ تُل ْ ب ُ ] (اِخ ) دایره ای است که همه ٔ دوازده بروج بر همین دایره واقع شده اند و این دایره به شکل منطقه یعنی میان بند بر حوالی افلاک سبعه برآمده است و این دایره ٔ منطقةالبروج ، دایره ٔ معدل النهار را تقاطع نموده است حمایلی...
-
زمین
لغتنامه دهخدا
زمین . [ زَ ] (اِخ ) سیاره ای که ما در آن منزل داریم واز آن نشو و نما می کنیم ... در مدت 24 ساعت یکدفعه بر دور خود می گردد و در مدت 365 روز و شش ساعت و چند دقیقه بر دور شمس گردش می کند و بی نهایت کوچکتر است از شمس . و تقسیم می کنند سطح زمین را بواسطه...
-
عطارد
لغتنامه دهخدا
عطارد. [ ع ُ رِ ] (اِخ ) ستاره ای است از ستاره های خنس در آسمان دوم . (منتهی الارب ). ستاره ای است از خنس در آسمان ششم . و آن هم به صورت منصرف و هم غیرمنصرف بکار رفته است . (از اقرب الموارد). ستاره ای معروف که بر فلک دوم تابد و آن را دبیر فلک گویند. ...
-
مکان
لغتنامه دهخدا
مکان . [ م َ ] (ع اِ) جای . (ترجمان القرآن ). جایگاه . ج ، امکنة. (مهذب الاسماء). جایگاه . جای . مکانة. ج ، امکنة و اماکن . (منتهی الارب ). جای بودن . صیغه ٔ اسم ظرف است مشتق از کَون که به معنی بودن است و به معنی مطلق جا مستعمل . (غیاث ). موضع بودن چ...
-
منطقه
لغتنامه دهخدا
منطقه . [ م ِ طَ ق َ / م َ طَ ق َ / ق ِ ] (از ع ،اِ) کمر و هرآنچه بدان کمر کسی و یا میان چیزی را بندند. (ناظم الاطباء). کمر. کمربند. میان . میان بند. ج ، مناطق . (یادداشت مرحوم دهخدا). منطقة : هرگز نطاق هجو تو نگشایم از قلم تا زنده باشی ای خر زنار من...
-
برگشتن
لغتنامه دهخدا
برگشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) برگردیدن . رجعت کردن . (ناظم الاطباء). مقابل رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). بازگشتن . واگشتن . مراجعت کردن . عودت کردن . عود کردن . بازآمدن . بازپس آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع . عودت . احریراف . اًزدهاف . اًصماء. اص...
-
مدار
لغتنامه دهخدا
مدار. [ م َ ] (ع اِ)جای گشتن . (دستورالاخوان ). جای دور. جای گردش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). موضع دوران . (متن اللغة). جای گردگردی و دور زدن چیزی . (یادداشت مؤلف ) : رنج است و درد قطب مدار وی بهراج چرخ آه ز رفتارش . ناصرخسرو.بادت به گرد بخت همایون...
-
مشتری
لغتنامه دهخدا
مشتری . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) ستاره ای که سعد اکبر است . (منتهی الارب ). ستاره ای از سیارات فلک ششم که آن رابه فارسی برجیس نامند. (از اقرب الموارد). نام ستاره ای که بر فلک ششم است . اهل تنجیم آن را سعد اکبر دانند و آن را قاضی فلک نیز گویند، به فارسی برج...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...