کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکات ارادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حرکات مستقیمه
لغتنامه دهخدا
حرکات مستقیمه . [ ح َ رَ ت ِ م ُ ت َ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت مستقیم شود.
-
حرکات معده
لغتنامه دهخدا
حرکات معده . [ح َ رَ ت ِ م ُ ع ِدْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت معده و حکمت اشراق چ کربین ص 236 شود.
-
حرکات موجی
لغتنامه دهخدا
حرکات موجی . [ ح َ رَ ت ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکات اندولاتوار . نوعی از حرکات پرتوپلاسمی است که در جهات مختلفه صورت گیرد، مانند حرکاتی که در موهای گردو و پرچم برگ بیدی دیده میشود. رجوع به گیاه شناسی ثابتی صص 82-83 شود.
-
حرکات نفسانی
لغتنامه دهخدا
حرکات نفسانی . [ ح َ رَ ت ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اَعراض نفسانی . حرکاتی است که موجب تحریک نفس است ، چون غضب ، لذت ، فرح ، خوف ، بی قراری دل ،حزن ، غم ، خجالت ، تصورات و تفکرات . (غیاث اللغات ).
-
خوش حرکات
لغتنامه دهخدا
خوش حرکات . [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ رَ ] (ص مرکب ) خوش رفتار. آنکه حرکت و رفتار نکو دارد. آنکه در حرکاتش لغزش نیست . || شیرین حرکات . طناز. || خوش خلق . خوش اخلاق . خوش کردار.
-
حرکات و سکنات
لغتنامه دهخدا
حرکات و سکنات . [ ح َ رَ ت ُ س َ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رفتار. کردار. مجموع حالات کسی . همه ٔ اعمال کسی : فروغ خشم درحرکات و سکنات او پیدا آمده بود. (کلیله و دمنه ).
-
جستوجو در متن
-
خیال دست
لغتنامه دهخدا
خیال دست . [ خ َ / خیا دَ ] (اِ مرکب ) آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از...
-
حرکت
لغتنامه دهخدا
حرکت . [ ح َ رَ ک َ ] (ع مص ) حَرَکة. جنبش . جنبیدن . مقابل سکون ، آرام ، آرامیدن ، درنگ . تحشحش . حشحشة. کون . ذماء. تقتقة. رکضت . نهضت . مور. تمور. تکان . تکان خوردن . سید جرجانی گوید: حرکت اشغال حیزی است پس از حیزی . و هم او گوید: حرکت خروج از قوه...
-
ادراک
لغتنامه دهخدا
ادراک . [ اِ ] (ع مص ) دررسیدن به . دررسیدن کسی را.لحق . لحاق . الحاق . لِقاء. وصول : و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است ساختن توشه ٔ آخرت ... (کلیله و دمنه ) : والاّ نفاذ کار و ادراک مطلوب جزبعادت ذات و مساعدت بخت ملک نتواند بود. (کلیله و دمن...
-
حافظة
لغتنامه دهخدا
حافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حافظ. || قوه ٔ حافظه ؛ مقابل قوه ٔ ذاکره . نیروئی است که (بقول قدما) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیست که نیروی واهمه آنرا درک کند از امور جزئیّه ، پس حافظه خزانه ٔوهم است مانند خیال برای حس ...
-
مغز
لغتنامه دهخدا
مغز. [ م َ ] (اِ) ماده ٔ عصبی که در جوف کله ٔ سرواقع شده و آن را پر کرده . (ناظم الاطباء). مخ . دماغ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دماغ . و با لفظ کافتن و خراشیدن و پریشان کردن و پریشان شدن و پریشان داشتن و در عطسه افکندن و در رعاف آوردن و در استخوا...
-
غباد
لغتنامه دهخدا
غباد. [ غ ُ ] (اِخ ) قباد. ابن فیروز پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان ) (از سال 488 - 531 م .). مرحوم فروغی در خلاصه ٔ شاهنامه آرد: پیروز (پادشاه ساسانی ) را دو پسر بود: «قباد» و «بلاش ». در هنگامی که به رزم ترکان میشد قباد را با خود برد و بلاش را جانشین...
-
روح
لغتنامه دهخدا
روح . (ع اِ) جان . ج ، اَرْواح . مؤنث نیز می باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). جان . (غیاث ) (ترجمان علامه تهذیب عادل ) (دهار). نفس . (منتهی الارب ). آنچه مایه ٔ زندگی نفسهاست . (از اقرب الموارد). روان . بوعلی سینا گوید: [ خداوند ] مردم را از گ...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...