کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حریه
لغتنامه دهخدا
حریه . [ ح َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر در 52 هزارگزی شمال خاوری شادگان ، کنار راه فرعی اتومبیل رو خلف آباد به شادگان و کنار شمالی رودخانه ٔ جراحی . دشت و گرمسیر و مالاریائی است . 100 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارس و عرب دار...
-
حریة
لغتنامه دهخدا
حریة. [ ح َ ی ی َ ] (ع ص ) تأنیث حَری ّ، سزاوار. ج ، حریّات . حَرایا.
-
حریة
لغتنامه دهخدا
حریة. [ ح ُرْ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) در اصطلاح عرفا؛ خارج شدن از بندگی کائنات و قطع تمام علاقات با غیر واجب میباشد، و آن دو درجه دارد: حریت عامه که آزادی ازقید شهوات باشد. و حریت خاصه که آزادی از رقیت آداب و رسوم است چه در این مرتبه انسان در تج...
-
عطا حریة
لغتنامه دهخدا
عطا حریة. [ ] (اِخ ) نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد صلوات اﷲ علیهما. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
حریات
لغتنامه دهخدا
حریات . [ ح َ ری یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَریّة. سزاواران (از زنان ).
-
خدیعة
لغتنامه دهخدا
خدیعة. [ خ َ ع َ ] (ع اِمص ) مکر. فریب . (از منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). فریفتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی )(تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خَتَل . دستان . (یادداشت به خط مؤلف ). تُنبُل . فریب . لوس . ناک : بعد از آنک حیلتها و خدیعتها کرد کی شرح آن ...