کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرم گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرم گرفتن
لغتنامه دهخدا
حرم گرفتن . [ ح َ رَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) احرام . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
صید حرم
لغتنامه دهخدا
صید حرم . [ ص َ / ص ِ دِ ح َ رَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وحشی که در سرزمین حرم باشد کشتن و شکار کردن آن حرام است و اطلاق حرم بر زمین حوالی مکه ٔ معظمه کنند به این حدود اربعه : بطرف مشرق از مکه تا شش کروه و بجانب شمال دوازده کروه و بسمت مغرب هیجده کر...
-
اشهر حرم
لغتنامه دهخدا
اشهر حرم . [ اَ هَُ رِ ح ُ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اشهر حرام و شرایعالاسلام ص 52 شود.
-
بیت حرم
لغتنامه دهخدا
بیت حرم .[ ب َ / ب ِ ت ِ ح َ رَ ] (اِخ ) بیت الحرام : تات ز هستی هنوز یاد بود کفر و دین بتکده را شرط نیست بیت حرم همنشین . خاقانی .چند رصدگاه پیل بر ره دل داشتن چند قدمگاه پیل بیت حرم ساختن . خاقانی .رجوع به بیت الحرام و کعبه شود.
-
حرم آباد
لغتنامه دهخدا
حرم آباد. [ ح َ رَ ] (اِ مرکب ) آنجا که امنیت و آسایش برقرار است . و کنایت از خانه ٔ کعبه است : خرم دلی که در حرم آباد امن عیش حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود. سعدی .رجوع به آبادشود.
-
حرم آباد
لغتنامه دهخدا
حرم آباد. [ ح َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در پنج هزارگزی باختر شهر ملایر در کنار راه جنوبی ملایر به بروجرد. جلگه و معتدل است . 1056 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ حرم آباد و محصولات آن غلات و صیفی و صنایع دستی زنان قالی بافی...
-
حرم ا
لغتنامه دهخدا
حرم ا. [ ح َ رَمُل ْ لاه ] (اِخ ) مکه . کعبه . رجوع به ام القری شود.
-
حرم الرسول
لغتنامه دهخدا
حرم الرسول . [ ح َ رَ مُرْ رَ ] (اِخ ) مدینه ٔ منورة.
-
جستوجو در متن
-
آرام گرفتن
لغتنامه دهخدا
آرام گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) استراحت کردن . آسودن : به طینوس گفت ایدر آرام گیرچو آسوده گردی بکف جام گیر. فردوسی . || استقرار. ساکن شدن . تسکین یافتن . از جنبش بازایستادن . اقراد. مستریح گشتن . اقترار. اقرار. آرامش یافتن . قرار گرفتن : نگه ک...
-
ایلاف
لغتنامه دهخدا
ایلاف . (ع مص ) الف و انس و خوی دادن به کسی یا به جایی . (منتهی الارب ). خو گرفتن .(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خو کردن . الف دادن . (تاج المصادر بیهقی ). سازواری دادن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). || هزار کامل گردانیدن . (منتهی الارب )....
-
امت
لغتنامه دهخدا
امت . [ اَ ] (ع مص ) اندازه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). اندازه گرفتن . تقدیر. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || قصد کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) بلندی . (ترجمان...
-
استیفاء
لغتنامه دهخدا
استیفاء. [ اِ ] (ع مص ) تمام فراگرفتن . تمام فروگرفتن . (غیاث ). تمام گرفتن . (منتهی الارب ). تمام فاستدن . (تاج المصادر بیهقی ). تمام فارسیدن . (زوزنی ) : وقت استیفای جرایات و رسوم بر مئین و الوف فزون باشند. (جهانگشای جوینی ).- استیفاء حق یا مال خود...
-
احرام
لغتنامه دهخدا
احرام . [ اِ ] (ع مص ) آهنگ حج کردن . || بحرمت شدن . در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن . || حرام بکردن . (تاج المصادر). || به ماههای حرام درآمدن . در ماه حرام شدن . (تاج المصادر). || در حرم مکه یا مدینه درآمدن . در حرم شدن . (تاج المصادر). || اِحرام...