کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرمت نگاه داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرمت نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
حرمت نگاه داشتن . [ ح ُ م َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) حرمت نگه داشتن . حرمت داشتن . حرمت کردن : آل پیمبر است مرا پیشرو کنون از آل او متاب و نگه دار حرمتش .ناصرخسرو.
-
واژههای مشابه
-
هتک حرمت
لغتنامه دهخدا
هتک حرمت . [ هََ ک ِ ح ُ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکستن حرمت . دریدن حرمت . (زمخشری ). بی احترامی . رسوایی . بی آبرویی . بی عزتی : اگر تو پرده بر آن زلف و رخ نمی پوشی به هتک حرمت صاحبدلان همی کوشی .سعدی .
-
بی حرمت
لغتنامه دهخدا
بی حرمت . [ ح ُ م َ ] (ص مرکب ) بی ادب . بی آبرو : این چنین سنگدلی بی حق و بی حرمت جفت شاه مسعود مبیناد و میفتاد ز راه . منوچهری .و دلم از جهت وی مشغول بود فارغ شد که بدست این بیحرمتان نیفتاد. (تاریخ بیهقی ).سوی خردمند بصد بدره زرجاهل بی قیمت و بی حر...
-
حرمت بردن
لغتنامه دهخدا
حرمت بردن . [ ح ُ م َ ب ُدَ ] (مص مرکب ) سبک کردن . بی احترامی کردن . حرمت شکستن . اهتتاک . انتهاک . هتک حرمت . || حرمت یافتن . حرمت به دست آوردن . صاحب حرمت شدن : هرکه آردحرمت آن حرمت بَرَدهرکه آرد قند لوزینه خورد.مولوی .
-
حرمت شکستن
لغتنامه دهخدا
حرمت شکستن . [ ح ُ م َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) حرمت بردن . بی احترامی کردن : لیکن چو حرمت تو نداردتو از گزاف مشکن ز بهر حرمت اسلام حرمتش .ناصرخسرو.
-
حرمت دان
لغتنامه دهخدا
حرمت دان . [ ح ُ م َ ] (نف مرکب ) مقام شناس . آنکه به تربیت و منزلت هرکس رعایت حرمت آن کس کند : خدایگان خردپرور مروت ورزبلندهمت و زایرنواز و حرمت دان . فرخی .همواره پادشاه جهان باداآن حق شناس حق ده حرمت دان . فرخی .زبان بدگو چونانکه رسم اوست مراجدا ف...
-
هتک حرمت کردن
لغتنامه دهخدا
هتک حرمت کردن . [ هََ ک ِ ح ُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی اعتبار کردن . رسوا کردن . بی آبرو کردن . (ناظم الاطباء).
-
هتک حرمت منازل
لغتنامه دهخدا
هتک حرمت منازل . [ هََ ک ِ ح ُ م َ ت ِ م َ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح حقوق جزاء، دخول به قهر و غلبه در ملکی است که در تصرف دیگری (مالک یا مستأجر و غیره ) است . (فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی ). ماده ٔ 265 قانون مجازات عمومی برای مرتک...
-
جستوجو در متن
-
توقر
لغتنامه دهخدا
توقر.[ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) وقار نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آهستگی نمودن و بردبار شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آهسته و بردبار شدن . (از اقرب الموارد). حرمت نگاه داشتن . (آنندراج ).
-
رعایة
لغتنامه دهخدا
رعایة. [ رِ ی َ ] (ع مص ) یا رعایت . چریدن ستور. || چرانیدن ستور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چرانیدن . (یادداشت مؤلف ). || پاسبانی و پاس رعیت داشتن امیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نگاه داشتن امیر رعیت را. (دهار) (تاج المصادربیهق...
-
توفر
لغتنامه دهخدا
توفر. [ ت َ وَف ْ ف ُ ] (ع مص ) حق کسی یا حق چیزی تمام بدادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نگاه داشتن حرمت کسی را: توفر علیه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کار او به جمعیت لشکر و توفر آلت و عدت به نظام رسید. (...
-
توقیر
لغتنامه دهخدا
توقیر. [ ت َ ] (ع مص ) به شکوه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوهمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تبجیل و تعظیم . (اقرب الموارد). احترام . بزرگداشت ...
-
جانب
لغتنامه دهخدا
جانب . [ ن ِ ] (ع اِ) پهلو. کرانه . ج ، جوانب . (منتهی الارب ). طرف . کنار. (بهار عجم ). سوی . جهت . ضلع. ناحیه . کناره . سمت . سو. کران . بر. زی .نحو. شطر. ناحیت . ور. رهگذر. رهگذار. قَذف . قذفه . قَذَف . شَظو. (منتهی الارب ). جَناح . صوب . عُرض . ل...