کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرف مفرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرف مفرد
لغتنامه دهخدا
حرف مفرد. [ ح َ ف ِ م ُ رَ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف مفرده شود.
-
واژههای مشابه
-
حرف به حرف
لغتنامه دهخدا
حرف به حرف . [ ح َ ب ِ ح َ ] (ق مرکب ) طابق النعل بالنعل . حذو نعل بنعل . حرفاً بحرف .- حرف به حرف خواندن ؛ بدقت و بتمام خواندن : زن زنی بود کاردان و شگرف آن ورق بازخواند حرف به حرف .نظامی (هفت پیکر ص 211).
-
کوتاه حرف
لغتنامه دهخدا
کوتاه حرف . [ ح َ ] (ص مرکب ) کوتاه زبان . (فرهنگ فارسی معین ) : چه بیجاست در قصه ٔ اهل رازز کوتاه حرفان زبان دراز.ظهوری (از آنندراج ).
-
کوته حرف
لغتنامه دهخدا
کوته حرف .[ ت َه ْ ح َ ] (ص مرکب ) کوتاه حرف . کوتاه زبان . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه حرف و کوتاه زبان شود.
-
پیش حرف
لغتنامه دهخدا
پیش حرف . [ ح َ ] (ص مرکب ) آنکه سخنش مقدم و غالب باشد. کسی که سخنش غالب باشد : شبلی آن پیش حرف صاحب حال وآن مربعنشین صدر کمال .طالب آملی (از آنندراج ).
-
رستاق حرف
لغتنامه دهخدا
رستاق حرف . [ رُ ق ِ ح َ ] (اِخ ) نام روستایی است در انبار.(یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ حرف و انبار شود.
-
پوشیده حرف
لغتنامه دهخدا
پوشیده حرف . [ دَ / دِ ح َ ] (ص مرکب ) مرموز (؟) : از آن کیمیاهای پوشیده حرف برانگیختم گنجدانی شگرف .نظامی .
-
بی حرف
لغتنامه دهخدا
بی حرف . [ ح َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی سخن و بدون تکلم . || بدون رد کردن . || بدون شک . || فوراً و فی الفور. (ناظم الاطباء).- بی حرف پیش ؛ (در تداول عامه ) تعویذگونه ای است که پیش از عمل و اقدام یا کاری که کنند یا واقع شود گویند چه معتقدند کاری را ک...
-
حرف آنی
لغتنامه دهخدا
حرف آنی . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که نتوان آنرا بی تکرار کشانید مانند ت ، ط و بیشتر حروف صامته که بوجود نیایند مگر در پایان تنفس ، چنانکه در لفظ «بیت ، فرط» و یا در آغاز تنفس در «طرب ، تراب » و یا فقط در یک آن متوسطدر «نقطه ، ابتر». ...
-
حرف ابجد
لغتنامه دهخدا
حرف ابجد. [ ح َ ف ِ اَ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هر یک از حرفهای ابجد. رجوع به حروف ابجد شود : قوی در بلاغات و در نحو چست ولی حرف ابجد نگفتی درست .سعدی (بوستان ).
-
حرف ابیض
لغتنامه دهخدا
حرف ابیض . [ ح ُ ف ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گویند قسمی از حرف بستانی است عریض الورق و بیخش بزرگ و گلش سفید و حدت او کمتر از رشاد است . و خردل فارسی و خردل سفید نامند. و بعضی حرف بابلی را به این اسما مسمی میدانند. مشهی و منشف رطوبات و آرو...
-
حرف اتصاف
لغتنامه دهخدا
حرف اتصاف . [ ح َ ف ِ اِت ْ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) الفی که در آخر صفت درآید چون زیبا و شکیبا. شمس قیس گوید: این الف اگر در پایان اصول درآید معنی صفت فاعلی دهد و اگر در پایان صفات و نعوت درآید معنی اتصاف دهد. رجوع به المعجم ص 154 و حرف فاعل شو...
-
حرف اثبات
لغتنامه دهخدا
حرف اثبات . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف رابطه . رجوع به حرف رابطه شود.
-
حرف ادنی
لغتنامه دهخدا
حرف ادنی . [ ح َ ف ِ اَ نا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هفت حرف از حروف ظلمانی را اهل جفر بدین نام خوانند. رجوع به حرف نورانی شود.