کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرشا
لغتنامه دهخدا
حرشا. [ ](اِخ ) یکی از اجداد کسانی که به بابل مراجعت نمودند. (عزرا 2:52 نحمیا 7:54) (قاموس کتاب مقدس ص 315).
-
حرشا
لغتنامه دهخدا
حرشا. [ ح َ ] (ع اِ) حَرثا (با ثاء مثلثة). حَرشاء. حرشانه . خردل بری . قجی . نباتیست همچون سپندان . (مهذب الاسماء). خردل البر. حریشه . ظفرقطورا. نبات شعری ینبت فی الارض الحرشاء الجبلیة. (ابن البیطار). ایهقان . جرجیر بری .
-
جستوجو در متن
-
حریشه
لغتنامه دهخدا
حریشه . [ ح َ ش َ ] (ع اِ) حرشا. خردل البر. رجوع به حرشا شود.
-
حرثا
لغتنامه دهخدا
حرثا. [ ح َ ] (ع اِ) خردل بری . حَرشا.
-
حرشانه
لغتنامه دهخدا
حرشانه . [ ح َ ن َ ] (ع اِ) خردل بری . حرشا.
-
حراشا
لغتنامه دهخدا
حراشا. [ ح َ ] (اِ) بلغت رومی گیاهی است که آنرا بفارسی خردل می گویند لیکن خردل صحرائی است نه بستانی و نبات آن به روی زمین گسترده میشود و بعربی سطاح خوانند. (برهان ). و رجوع به حرثا و حرشا شود.
-
امیر
لغتنامه دهخدا
امیر. [ اَ ] (اِخ )در کتاب مقدس بدو تن بدین نام اشاره شده : 1 - امیر (متکلم )، یکی از افراد خانواده ٔ کهانت . 2 - مردی که از تل نمک و تل حرشا برآمد. (از قاموس کتاب مقدس ).