کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حربا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حربا
لغتنامه دهخدا
حربا. [ ح ِ ] (ع اِ) حرباء. حربایه . سمندر. آفتاب گردک . آفتاب پرست . جحل . خامالاون . ابوقلمون . ابوحذر. بوقلمون . آفتاب گردش . اسدالارض . پژمره . مارپلاس . خور. انگلیون . روزگردک . (مهذب الاسماء). جمل الیهود. (حیاةالحیوان ). ابن الفلات . حنفاء. کرب...
-
واژههای همآوا
-
هربع
لغتنامه دهخدا
هربع. [ هَُ ب ُ ] (ع ص ) سبک و چست و چالاک از دزد و گرگ . (از منتهی الارب ).خفیف از دزدان و گرگان . ج ، هرابع. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تاتا
لغتنامه دهخدا
تاتا. (اِ) نوعی سوسمار. حربا. بوقلمون خامالاون .
-
ارنه
لغتنامه دهخدا
ارنه . [ اُ ن َ ] (ع اِ) پنیر تر. (مهذب الاسماء). پنیر دلمه . || شراب . || دانه ای که شیر را پنیر می گرداند. || جایگاه حربا بر درخت چون برخیزد. (مهذب الاسماء). ارنةالحرباء؛ جائی از درخت که حربا بر آن بایستد. آشیان حربا که از چوب باشد. ج ، اُرن . (مهذ...
-
عزرة
لغتنامه دهخدا
عزرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) اسدالارض ، که حربا باشد. رجوع به اسدالارض شود.
-
ام حبیب
لغتنامه دهخدا
ام حبیب . [ اُم ْ م ِ ح َ ] (ع اِ مرکب ) حربا. (اقرب الموارد).
-
مارپلاس
لغتنامه دهخدا
مارپلاس . [ رِ پ َ / پ ِ ] (اِ) کربش . کربشه . (صحاح الفرس ). چلپاسه . کرباسو. کرباسه . کربسه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چلپاسه و وزغه و حربا را گویند. (برهان ). چلپاسه . مارمولک .و رجوع به کرباسو و چلپاسه و حربا و مارمولک شود.
-
ارته
لغتنامه دهخدا
ارته . [ اُ ت َ ] (ع اِ) موئی که بر سر حربا یعنی آفتاب پرست میباشد.
-
ام البویه
لغتنامه دهخدا
ام البویه . [ اُم ْ مُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) بوقلمون . حربا. (از دزی ج 1).
-
آذرشین
لغتنامه دهخدا
آذرشین . [ ذَ ] (اِ مرکب ) سمندر. || حربا. و در بعض فرهنگها در شعر منوچهری بجای آذرشب آذرشین ضبط کرده و شعر را شاهدبرای آذرشین آورده اند .
-
دندان شمارک
لغتنامه دهخدا
دندان شمارک . [ دَ ش ُ رَ ] (اِ مرکب ) جانوری است شبیه به چلپاسه و بزرگتر که مدام سر خود را حرکت دهد و به عربی حربا گویند یا چیزی دیگر. (لغت محلی شوشتر).
-
طحن
لغتنامه دهخدا
طحن . [ طُ ح َ ] (ع اِ) جانورکی است . || شیر بیشه . || مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بعربی غنم را گویند. || حربا. (فهرست مخزن الادویه ).
-
قلمون
لغتنامه دهخدا
قلمون . [ ق َ ل َ ] (اِ) حربا را گویند و آن را بوقلمون و ابوقلمون نیز گویند. (آنندراج ). بوقلمون . (ناظم الاطباء)(اشتنیگاس ). || پارچه ٔ الوان و گلی . (ناظم الاطباء). || نام گلی است . (اشتینگاس ).