کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرالبقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرالبقل
لغتنامه دهخدا
حرالبقل .[ ح ُرْ رُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) تره که توان خورد آنرا چه پخته و چه خام . ج ، احرارالبقول . (مهذب الاسماء).سبزی خوردن . تره ها که خام توان خورد، چون گندنا و ریحان و مرزه و نعناع و ترتیزک و جعفری و امثال آن .
-
جستوجو در متن
-
احرارالبقول
لغتنامه دهخدا
احرارالبقول . [ اَ رُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ حُرّالبقل . تره ها که خام خورده شود چون گندنا و ترتیزک و جعفری و ریحان بمعنی اخص ّ و نعناع و مرزه و امثال آن . سبزی خوردن . هرچه از تره ها و سبزیها که خورند بی پختن .
-
حر
لغتنامه دهخدا
حر. [ ح ُرر ] (ع ص ، اِ) آزاد. خلاف بنده . (ترجمان عادل بن علی ) (منتهی الارب ). خلاف رقیق و عبد و برده . || آزادمرد. || جوانمرد. کریم . (منتهی الارب ) (نشوءاللغة ص 153). رجوع به آزاده شود. ج ، اَحرار، حِرار : کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر و ...