کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حراقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حراقة
لغتنامه دهخدا
حراقة. [ ح َ ق َ ] (ع مص ) حریق . آتش سوزی . سوختن : حراقه ٔ نفت ؛ نفت سوختن و نفت سوزی . حراقه ٔ بارود؛ باروت سوزی . (دُزی ). رجوع به حراقت شود.
-
واژههای مشابه
-
حراقه
لغتنامه دهخدا
حراقه . [ ح َرْ را ق َ ] (ع اِ) جای سیاه زغال گران و گچ گران . || نوعی از کشتی ها که به وی نفت اندازی کنند بسوی دشمن . ج ، حَرّاقات . (منتهی الارب ). نوعی از کشتی که بدان در دریا بسوی دشمن آتش افکنند. نوعی کشتی . کشتیهای جنگی انواع بوده است ، «شونة» ...
-
حراقه
لغتنامه دهخدا
حراقه . [ح ُ ق َ ] (ع اِ) زرگری . (دُزی ). || سوخته ٔچقماق . || آنچه باقی مانده باشد از جامه ٔسوخته . (منتهی الارب ). || شعله . (غیاث ). || آنچه در هنگام خواندن افسونها بسوزند.
-
گنبد حراقه رنگ
لغتنامه دهخدا
گنبد حراقه رنگ . [ گُم ْ ب َدِ ح َ ر را ق َ / ق ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی گنبد جان ستان است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) (آنندراج ) : ای بگه امتحان ز آتش شمشیر توگنبد حراقه رنگ سوخته حراقه وار. خاقانی .و رجوع به گنبد جان ستان شود.
-
واژههای همآوا
-
هراقة
لغتنامه دهخدا
هراقة. [ هَِ ق َ ] (ع مص ) لغتی است در اراقة. (منتهی الارب ). ریختن آب و خون و جز آن . (منتهی الارب ). و اصل آن اِراقة است . (از اقرب الموارد). رجوع به اراقة شود. || فرود آمدن اول شب . (منتهی الارب ).
-
حراقت
لغتنامه دهخدا
حراقت . [ ح ِ ق َ ] (ع مص ) سوزش و سوختگی ، مگر در کتب معتبره ٔ لغات اینطور به الف بنظر نیامده . (غیاث ). رجوع به حراقه شود.
-
جستوجو در متن
-
حراقات
لغتنامه دهخدا
حراقات . [ ح َرْ را ] (ع اِ)ج ِ حَرّاقه . (منتهی الارب ). مواضع عیاران و قلابان .
-
پدپود
لغتنامه دهخدا
پدپود. [ پ ُ ] (اِ مرکب ) خف . آتش گیره . حراقه . رجوع به پُد و پُده شود.
-
حراقت
لغتنامه دهخدا
حراقت . [ ح ِ ق َ ] (ع مص ) سوزش و سوختگی ، مگر در کتب معتبره ٔ لغات اینطور به الف بنظر نیامده . (غیاث ). رجوع به حراقه شود.
-
گنبد خضرا
لغتنامه دهخدا
گنبد خضرا. [ گُم ْ ب َ دِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی گنبد حراقه رنگ است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) : صدهزاران آفرین بادا بر آن کس کو بفضل بر فراز مرکز این گنبد خضرا شود. ناصرخسرو.چون آب جدا شد ز خاک تیره بر گنبد خضرا شود ز غبرا. ناصر...
-
پد
لغتنامه دهخدا
پد. [ پ ُ ] (اِ) پود. حُراق . خف . بد.پیغَه . بَدَه . حَرّاقَه . چوب پوسیده باشد که آتش گیره کنند. (برهان ). و آنرا پود نیز گویند : گر برفکند گرم دم خویش بگوگردبی پود ز گوگرد زبانه زند آتش . منجیک .و رجوع به پده شود.
-
نم داشت
لغتنامه دهخدا
نم داشت . [ ن ِ ] (ن مف مرکب ) نیم داشت . نیم دار. کهنه . (فرهنگ فارسی معین ).- سوخته ٔ نم داشت ؛ پنبه یا پارچه ای از قماش کهنه (نیم دار، نیم داشت ) که نیم سوخته و زغال شده باشد و آن را در برابر آتش زنه گیرند تا اخگر از سنگ بجهد و در آن گیرد و آتش ز...