کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حراست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حراست کردن
لغتنامه دهخدا
حراست کردن . [ ح ِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حراست . رجوع به حراست شود : حراست کناد خداوندتعالی ترا و برخوردار گرداناد امیرالمؤمنین را... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307).پس مصلحت آن بینم که ملک قناعت را حراست کنی و ترک ریاست گوئی . (گلستان ).پادشاهان پاسبا...
-
جستوجو در متن
-
باسیدن
لغتنامه دهخدا
باسیدن . [ دَ ] (مص ) پاسیدن . حراست . حفاظت کردن . (آنندراج ). محافظت کردن . حراست کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به پاسیدن شود.
-
وقایت
لغتنامه دهخدا
وقایت . [ وَ / وِ ی َ ] (ع مص ) وقایة. نگاه داشتن . پاییدن . محافظت کردن .حفظ کردن . || (اِمص ) نگاهداشت . محافظت و نگهبانی . حفاظت و نگهبانی و حراست . (ناظم الاطباء).- وقایت کردن ؛ حفظ کردن و نگهبانی نمودن و حراست کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به وقا...
-
نگاهبانی کردن
لغتنامه دهخدا
نگاهبانی کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محافظت . (ترجمان القرآن ). محافظت کردن . حراست کردن . (ناظم الاطباء).
-
حفظ کردن
لغتنامه دهخدا
حفظ کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن . یاد گرفتن . برکردن . از بر کردن . بخاطر سپردن . توقم . فراگرفتن . نگاه داشتن به ذهن . || محافظت کردن . نگه داشتن . نگاهداری کردن . حراست . صیانت . بقو. بقاوت . گوش داشتن . پاس داشتن . ضبط. رجوع به حفظ شود....
-
مراباءة
لغتنامه دهخدا
مراباءة. [ م ُ ب َ ءَ ] (ع مص ) پرهیز کردن و ترسیدن از کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگریستن کسی را. (از منتهی الارب ). مراقبت کردن . پاییدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگاه داشتن و نگاهبانی کسی کردن . (از من...
-
نگه داری
لغتنامه دهخدا
نگه داری . [ ن ِ گ َه ْ ] (حامص مرکب ) محافظت . (ناظم الاطباء). حفظ. نگاه داری . پاسداری : سپه را نگه داری شهریاربه از جنگ در حلقه ٔ کارزار. سعدی .- نگه داری کردن ؛ نگاه داشتن . حفظ و حراست کردن . سرپرستی و مواظبت کردن .
-
کلاءة
لغتنامه دهخدا
کلاءة. [ ک ِ ءَ ] (ع مص ) نگاهبانی کردن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). حراست . حفاظت . (غیاث ) نگاه داشتن . (دهار). در ترجمان القرآن بدین معنی به فتح کاف آمده است . و رجوع به همین کتاب و کلأت شود. || (اِمص ) حفاظت و پناه : اذهب فی کل...
-
رعیت داری
لغتنامه دهخدا
رعیت داری . [ رَ عی ی َ ](حامص مرکب ) عمل رعیت دار. || نگهبانی رعیت . حفظ رعیت . || حکومت و ضبط و ربط تدبیر در حکومت . (ناظم الاطباء). سیاست . (یادداشت مؤلف ).- رعیت داری کردن ؛ سیاست کردن و حراست کردن زیردستان را. (ناظم الاطباء).
-
نگاه داری کردن
لغتنامه دهخدا
نگاه داری کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محافظت کردن . حراست کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || پرورش دادن . (ناظم الاطباء). مواظبت کردن . توجه دقیق به کار بردن . (فرهنگ فارسی معین ). از چیزی یا کسی مواظبت و نگه داری کردن . دلسوزانه مراقبت کردن . موجبا...
-
نگاه داری
لغتنامه دهخدا
نگاه داری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) محافظت . پاسبانی . (ناظم الاطباء). حفظ. حراست . نگه داشت . (یادداشت مؤلف ). || پرورش . (ناظم الاطباء). مواظبت . (فرهنگ فارسی معین ). مراقبت . (ناظم الاطباء). رجوع به نگاه داری کردن و نگه داری کردن شود.
-
نظارت
لغتنامه دهخدا
نظارت . [ ن َ رَ ] (ع مص ) نظر کردن و نگریستن به چیزی . (غیاث اللغات ). || مراقبت و در تحت نظر و دیده بانی داشتن کاری . || (اِمص ) نگرانی و دیده بانی به سوی چیزی . || سرکاری چیزی . مباشرت . || حراست . || شغل ناظر و میر سامانی . (ناظم الاطباء)
-
محارست
لغتنامه دهخدا
محارست . [ م ُ رَ س َ ] (ع اِمص ) نگهبانی . محافظت و حراست . (ناظم الاطباء).- محارست کردن ؛ پاس داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ملک قناعت را محارست کنی . (گلستان ).|| گوش داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
حرس
لغتنامه دهخدا
حرس . [ ح َ ] (ع مص ) حِراست . حَرْز. نگاهداری . محافظه . نگهبانی کردن .(غیاث ) : دیگر که خود رفتی [ یعنی یعقوب بن لیث ] بیشتر به جاسوسی و حرس داشتن اندر سفرها. (تاریخ سیستان ). || دزدیدن . (منتهی الارب ).