کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حذمان
لغتنامه دهخدا
حذمان . [ ح َ ذَ ] (ع اِمص ) تیزروی . (منتهی الارب ). || کندروی (از لغات اضداد است ). سست روی . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
هزمان
لغتنامه دهخدا
هزمان . [ هََ ] (اِخ ) جایی است که چاههای جریر در آنجا بود و اهل آن شکایت به حضرت نبوی بردند، آن حضرت امر آنان را فیصل داد. (معجم البلدان ).
-
هزمان
لغتنامه دهخدا
هزمان . [ هََ ] (ق ) مخفف هر زمان باشد که افاده ٔ هر دم و هر ساعت می کند. (برهان ) : آسمان آسیای گردان است آسمان آسِمان کند هزمان . کسائی .کز فروغ مکارمش هزمان مورچه بشمرد ز دور ضریر. خسروی سرخسی .ز بس برسختن زرّش به جای مردمان ، هزمان ز ناره بگسلد ک...
-
هزمان
لغتنامه دهخدا
هزمان . [ هَُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حزمان
لغتنامه دهخدا
حزمان . [ ح َ زِ ] (اِخ ) یکی از حصارهای یَمَن نزدیک دُمّلَوة. (معجم البلدان ).