کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حذت
لغتنامه دهخدا
حذت . [ ح ِ ذَ ] (ع اِ) رجوع به حِذة شود.
-
واژههای همآوا
-
هزت
لغتنامه دهخدا
هزت . [ هَِزْ زَ ] (ع اِ) هزة و شادمانی و خورسندی و خوشدلی : سلطان را دگرباره هزت غزو و نشاط مجاهدت متمدد گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به هزة شود.
-
هزة
لغتنامه دهخدا
هزة. [ هَِ زْ زَ ] (ع اِمص ، اِ) شادمانی . (منتهی الارب ). نشاط. ارتیاح . (اقرب الموارد). خورسندی . (منتهی الارب ). || خوشدلی . || فراخ خویی که به دهش پیدا گردد. (منتهی الارب ). || تردد بانگ تندر. || آواز جوشش دیگ . || نوعی از رفتار شتر. (منتهی الارب...
-
حذة
لغتنامه دهخدا
حذة. [ ح ُذْ ذَ ] (ع اِ) پاره ای از گوشت . (منتهی الارب ).
-
حذة
لغتنامه دهخدا
حذة.[ ح ِ ذَ ] (ع اِ) برابر. مقابل . حذاء. حذو. حذوة.
-
حظة
لغتنامه دهخدا
حظة. [ ح ِ ظَ ] (ع اِ) مرتبه . || بهره ٔ رزق . || (مص ) بهره مند و دولتی شدن زن و شوی از یکدیگر. (منتهی الارب ). رجوع به حظوة شود.
-
حزة
لغتنامه دهخدا
حزة. [ ح َزْ زَ ] (اِخ ) شهری کوچک نزدیک اربل از سرزمین موصل و در آن پارچه های حزی از پنبه سازند. و سابقاً قصبه ٔکوره ٔ اربل بوده است ، و اردشیربن بابک نخستین کس است که آنرا بساخت . (معجم البلدان ). و برخی بجای اربل «بابل » گفته اند. ابن بلخی در عداد...
-
حزة
لغتنامه دهخدا
حزة. [ ح َزْ زَ ] (اِخ ) موضعی است میان نصیبین و راس عین ، بالای خابور. (معجم البلدان ). و در مراصدالاطلاع گوید بین نصیبین و خابور. و در آن جنگی میان تغلب و قیس رخ داد. (معجم البلدان ) (المعرب جوالیقی ، ص 125).
-
حزة
لغتنامه دهخدا
حزة. [ ح َزْ زَ ] (اِخ ) موضعی بحجاز و نام آن در شعر کثیر عزه آمده است ، و ابن سکیت حزة را در آن شعر نام جائی دانسته . لیکن یاقوت گوید: ظاهراً حزة نام شتر شاعر بوده است . (معجم البلدان ).
-
حزة
لغتنامه دهخدا
حزة. [ ح َزْ زَ ] (ع اِ) یکی حَزّ. || وقت . هنگام .
-
حزة
لغتنامه دهخدا
حزة. [ ح ُزْ زَ ] (ع ص ، اِ) نیفه . حجزة. (منتهی الارب ). || گردن . (منتهی الارب ). || پاره ٔ گوشت . (مهذب الاسماء). پاره ٔ گوشت به درازا بریده یا خاص است به جگر. (منتهی الارب ). ج ، حُزَز.