کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدی ندارد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بیشینه
لغتنامه دهخدا
بیشینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص عالی ، اِ مرکب ) مقابل کمینه . (یادداشت مؤلف ). || حداکثر. خانه ٔ چرب . دست پر. مقابل حداقل و دست کم . (یادداشت مؤلف ). بیشترین مقدار ممکن . ماکزیمم . بزرگترین مقداری که یک کمیت متغیر در شرایط معین میتواند به آن برسد. بعضی...
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (صوت ) در مواردی «ها» به معنی بنگر، ببین ، بهوش باش و مانند اینها به کار میرود که در این صورت از اصوات تنبیه و تحذیر به شمار میرود و ممکن است مخفف هان باشد، چنانکه صاحب نهج الادب در ذیل حروف تنبیه پس از ذکر هان آرد: «ها چون هادرویش و می تواند که ...
-
انبیق
لغتنامه دهخدا
انبیق .[ اَم ْ ] (معرب ، اِ) یکی از قسمتهای سه گانه ٔ قرع و انبیق ، ظرفی است برای تقطیر مایعات و گرفتن عصاره و عرق . (فرهنگ فارسی معین ).قسمتی از دستگاه تقطیر، قرع و انبیق از قدیم در تقطیر بکار می رفته است . ظاهراً دیوسکوریدس (قرن اول م .)اولین کسی ا...
-
وارونه
لغتنامه دهخدا
وارونه . [ ن َ] (اِخ ) وارونی . وارونا. کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریا است و آسمان صاف محیط بر عالم به معنی وسیع این واژه میباشد. اسم آسمان در زبان سانسکریت ، ودر ریگ ودا (قدیمترین کتب سانسکریت ) ابتدا دیااوه بوده که بعدها به وارون یا وارونه...
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ِ ع َ ] (ع اِ) پاره از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پاره و حصه از چیزی . (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ). تکه ٔ چیزی . || (اصطلاح عروض ) در اصطلاح شعرا ابیات مسلسل در معنی و متحد در وزن و قافیه بدون مطلع. اقل ابیات قطعه ...
-
تمثیل
لغتنامه دهخدا
تمثیل . [ ت َ ] (ع مص ) مثل آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تشبیه کردن چیزی را به چیزی : و مثل الشی بالشی تمثیلاً و تمثالاً، تشبیه کرد آن چیز را به آن چیز. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نگاشتن پیکر نگاشته مانند پیکری . تمثال . (از من...
-
شبهه
لغتنامه دهخدا
شبهه . [ ش ُ هََ / هَِ ] (ع اِمص ، اِ) پوشیدگی کار و مانند آن و امری که در آن حکم به صواب و خطا نکنند. (منتهی الارب ). گفته شده است که شبهة اسم است از اشتباه و آن در اموری است که جواز و حرمت و صحت و فساد و حق و باطل اشتباه شده باشد. ج ، شُبَه ْ و شُب...
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ). منع کردن یعنی بازداشتن کسی را از تصرف در مال خویش و حرام کردن . (زوزنی ) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). حظر. حظار. حظارة. (تاج المصادر بیهقی ). || دفع؛ حجراً له ؛ ای دفعا له ، و هو استعاذة م...
-
ثالس
لغتنامه دهخدا
ثالس . [ ل ِ ] (اِخ ) ملطی . نخستین فیلسوف یونان که فحص علل اشیاء در طبیعت کرد و از انتساب آن بغیب چنانکه تا آن روز عادت رفته بود چشم پوشید. او موضوع علل طبیعی اشیاء را مطرح کرده و در جهان و اصل و حقیقت عالم به پژوهش پرداخته است . او زماناً اولین فیل...
-
کویر
لغتنامه دهخدا
کویر. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) زمین بی آب و شوره زار باشد، وآن را به عربی قراح گویند. (برهان ). زمین شوره زار. (آنندراج ). زمین شوره زار بی آب وگیاه . (ناظم الاطباء). زمین شوره زار بی آب . (فرهنگ رشیدی ). قاع . (نصاب ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زمین و...
-
خیام
لغتنامه دهخدا
خیام . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) شهرت و لقب و تخلص ابوالفتح و بقولی ابوحفص غیاث الدین عمربن ابراهیم نیشابوری است و او را خیامی نیز می نامند [ متوفی بین 515 - 517 هَ . ق . ] . او حکیم وریاضی دان و شاعر معروف ایران در قرن پنجم و ششم هَ . ق . است . سبب شهرت ...
-
لرستان
لغتنامه دهخدا
لرستان . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) یعنی اراضی لرنشین و آن ناحیتی است وسیع به مغرب ایران که از شمال محدود است به کرمانشاه و از مشرق به کوههای بروجرد و ملایر و از مغرب به عراق و از جنوب به خوزستان .لرستان را به دو قسمت تقسیم میکنند: پیشکوه و پشتکوه و رود سیمره...
-
جدوار
لغتنامه دهخدا
جدوار. [ ج َدْ ] (اِ) معرب زدوار است که ماه پروین باشد. گویند خوردن آن دفع زهر مار و عقرب کند. (برهان ) (از آنندراج ). مساوی جذوار . رجوع به گل و گلاب ص 290 و دزی ج 1ص 175 و 438 ذیل درونج شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بیخی است مخروطی شکل سیاه رنگ به ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) حرب . شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در تذکرةالاولیاء (چ طهران ج 1 ص 202) آرد که : آن متین مقام مکنت آن امین و امام سنت آن زاهد زهاد و آن قبله ٔ عباد و آن قدوه ٔ شرق و غرب پیر خراسان احمد حرب رحمةاﷲ علیه فضیلت او بسیار است و در و...
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...