کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جامع و مانع
لغتنامه دهخدا
جامع و مانع. [ م ِ ع ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در اصطلاح منطق ، صفت حدی است که شامل تمام افراد خود بوده و بر غیر افراد خود صادق نباشد. آن تعریفی که همه ٔ افراد معرف را فرا گیرد و از دخول اغیار در تعریف مانع باشد حدی که طرد و عکس آن برمحدود درست ...
-
حدو
لغتنامه دهخدا
حدو. [ ح َدْوْ ] (ع مص ) راندن . (دهار). حداء. زجر کردن و راندن شتران را به سرود و آواز. (منتهی الارب ). حدی خواندن . براندن شتران با آواز حدی . راندن شتر به نغمه . (تاج المصادر بیهقی ). || حدو لیل نهار را؛ تابع گردیدن شب روز را. || حدو بر؛ برانگیختن...
-
حادی
لغتنامه دهخدا
حادی . (ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده . سائق . ساربان .
-
گوشزد کردن
لغتنامه دهخدا
گوشزد کردن . [ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به سمع رسانیدن . شنوانیدن . || کمی فهمانیدن . اشاره به امری کردن . تا حدی گفتن چیزی به کسی . (یادداشت مؤلف ). || تذکردادن . خاطرنشان کردن . گوشزد ساختن . با یاد آوردن .
-
نیمه مستقل
لغتنامه دهخدا
نیمه مستقل . [ م َ / م ِ م ُ ت َ ق ِل ل ] (ص مرکب ) شخص یا کشوری که تا حدی استقلال دارد ولی نه کاملاً. (فرهنگ فارسی معین ). مملکتی که به ظاهر مستقل است ، اما در عمل مستعمره و تحت الحمایه ٔ دیگران و در حقیقت نیمه مستعمره است .
-
ویسو
لغتنامه دهخدا
ویسو. (اِخ )شهری است در ماوراء بلغار و میان آن تا بلغار، سه ماه راه است . در فصلی از سال شبهای این سرزمین در کوتاهی به حدی میرسد که تاریکی را نمی بینند و بالعکس درفصل دیگر روشنایی مشاهده نمیشود. (معجم البلدان ).
-
رانگابه
لغتنامه دهخدا
رانگابه . [ ب ِ ] (اِخ ) اسکندر. از نویسندگان نامی یونان بود که بسال 1810م . بدنیا آمد و در سال 1892م . درگذشت . او یکی از نویسندگانی است که قصد داشتند زبان یونانی جدید را زبانی ادبی بکنند که تا حدی شبیه بیونانی قدیم باشد.
-
شیخ علیخان
لغتنامه دهخدا
شیخ علیخان . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) زنگنه . وزیر شاه سلیمان صفوی (نیمه ٔ دوم قرن 11 هجری ). وی وزیری لایق و کاردان و پاکدامن بود و تا حدی از اعمال نابجای شاه سلیمان جلوگیری کرد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
قاصدک
لغتنامه دهخدا
قاصدک . [ ص ِ دَ ] (اِ مرکب ) گیاهی از نوع کمپوزاسه شامل انواع متعدد است که در غالب نقاط یافت میشود. این گیاه بوته ای دارد که تا حدی برآمده و برگهائی دارد که بهم جمع شده اند. در قم آن را خبرآورک و در خراسان خبرکش گویند.
-
قای قون
لغتنامه دهخدا
قای قون . (اِخ ) (خرگاه های ...) حدی از حدود اقلیم ششم ، در التفهیم آمده است :اقلیم ششم از خرگاه های قای قون آغازد و بر خرخیز و تخرغز بگذرد سوی زمین ترکمانان و پاراب ... (التفهیم ص 200). رجوع به قای شود.
-
محدود
لغتنامه دهخدا
محدود. [ م َ ] (اِخ ) نام رودی است در خاک عراق در نزدیکی انبار در جانب غربی آن که به دستور خیزران آن را حفر کردند و نامش مریان است و چون هرطایفه ای جهتی از آن را برای خویش حدی قرار داده است این نام به روی اطلاق کرده اند. (از معجم البلدان ).
-
مرعله
لغتنامه دهخدا
مرعله . [ ] (اِخ ) (به معنی لرزش ) حدی از حدود زبولون است (یوشع 19 :11) که به گمان پورترچهار میل به جنوب غربی ناصره واقع است و بدانجا خرابه های هیکلی (معبدی ) دیده شود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جمهوری
لغتنامه دهخدا
جمهوری . [ ج ُ ی ی ] (ع اِ) شرابی است مسکر یا نبید انگور که سه سال بر وی گذشته باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آب انگوری که جوشیده شود تا حدی که نصف حجم آن بخار گردد. وجه تسمیه ٔ این قسم آب انگور جوشیده بدان جهت است که تهیه ٔ آن عمومیت داشته و ب...
-
دی دی
لغتنامه دهخدا
دی دی . [ دَ دَ ] (ع اِ صوت ) آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دَی ْ دَی ْ و اراده می کرد از آن «یا یدی » [ وای دستم ] پس سیر کردند شتران بر آواز...
-
کوتاه گونه
لغتنامه دهخدا
کوتاه گونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) تقریباً کوتاه . تا حدی کوتاه : پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه . (تاریخ بیهقی ). قصه ای است کوتاه گونه حدیث این طغرل ، اما نادر است و ناچار بگوییم . (تاریخ بیهقی ). و رجوع به کو...