کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حدو
لغتنامه دهخدا
حدو. [ ح َدْوْ ] (ع مص ) راندن . (دهار). حداء. زجر کردن و راندن شتران را به سرود و آواز. (منتهی الارب ). حدی خواندن . براندن شتران با آواز حدی . راندن شتر به نغمه . (تاج المصادر بیهقی ). || حدو لیل نهار را؛ تابع گردیدن شب روز را. || حدو بر؛ برانگیختن...
-
واژههای همآوا
-
هدو
لغتنامه دهخدا
هدو. [ هََ دُوو ] (ع ص ) راهنما. (منتهی الارب ). هادی . (اقرب الموارد). رجوع به هدایت و هادی شود.
-
جستوجو در متن
-
حداء
لغتنامه دهخدا
حداء. [ ح ِ / ح ُ ] (ع مص ) راندن . سوق . حدو. زجر. زجر کردن و راندن شتران را بسرود و آواز. (منتهی الارب ). راندن شتران با نغمه ٔ حدی . || حداء لیل نهار را، تابع گردیدن شب روز را. (از منتهی الارب ). || حِداء بر، انگیختن بر. (از منتهی الارب ).
-
خوی
لغتنامه دهخدا
خوی . [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ] (اِ) عرق . آب رطوبت که از مسامات جلد انسان و دیگر حیوانات خارج شود. (از ناظم الاطباء). حِمَّة. حَمیم . (یادداشت بخط مؤلف ) : آن قطره ٔ باران بر ارغوان برچون خوی به بناگوش نیکوان بر. کسائی .بخرگاه شد چون سپه ب...
-
طاهره
لغتنامه دهخدا
طاهره . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زرین تاج . عنوانی است که فرقه ٔ بابیه به زرین تاج داده اند چون میرزا علی محمد باب در نامه هائی که درباره ٔ وی مینوشته ، او راطاهرة... خطاب میکرده است ، چنانکه باب در پاسخ نامه ٔ یکی از بابیان درباره ٔ زرین تاج مینویسد: «و ام...