کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجله خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجله خانه
لغتنامه دهخدا
حجله خانه . [ ح َ / ح ِ ل َ / ل ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که آنرا حجله ساخته اند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
حجله کش
لغتنامه دهخدا
حجله کش . [ ح َ / ح ِ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) حجله ساز. (ناظم الاطباء).
-
حجله ساز
لغتنامه دهخدا
حجله ساز. [ ح ِ / ح َ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) حجله کش . کسی که حجله ٔ عروس و داماد راترتیب میدهد و آرایش میکند. (آنندراج ) : باش تا حجله ساز طالع توبزم را فرش ز اختران سازد.حسین ثنائی (از آنندراج ).
-
حجله نشین
لغتنامه دهخدا
حجله نشین . [ ح َ / ح ِ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) عروس . زنان محجبه : آن جوان از آنکه مبادا کافران ازحال حجله نشینان سراپرده ٔ عصمت ... اطلاع یابند اندیشید و به کندوئی که در آن موضع بود در نهانخانه را مسدود گردانید. (حبیب السیر چ 1 تهران ج 3 جزو 4 ص...
-
هفت حجله ٔ نور
لغتنامه دهخدا
هفت حجله ٔ نور. [ هََ ح ِ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از هفت پرده ٔ چشم است که آن صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ).
-
ابن ابی حجله
لغتنامه دهخدا
ابن ابی حجله . [ اِ ن ُ اَ ح ِ ل َ ] (اِخ ) احمدبن یحیی شهاب الدین ابوالعباس تلمسانی حنبلی (725- 776 هَ .ق .). ادیب و شاعر صاحب کتاب سکردان السلطان و دیوان الصبابه که مجموعه ای از غزلها و اخبار عشاق مشهور است .
-
جستوجو در متن
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
زبن
لغتنامه دهخدا
زبن . [ زَ ب َ ] (ع اِ) ناحیه . (اقرب الموارد). ناحیه و کرانه . (منتهی الارب ). بمعنی ناحیه و سوی است . (شرح قاموس ). || جامه ای که بر قطع خانه باشد مانند حجله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جامه ای که به اندازه ٔ خانه ببرند چون حجله . (متن اللغة) ...
-
منصة
لغتنامه دهخدا
منصة. [ م َ ن َص ْ ص َ ] (ع اِ) حجله و خانه ٔ آراسته جهت عروس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
قصورة
لغتنامه دهخدا
قصورة. [ ق َص ْ رَ ] (ع اِ) خانه ٔ آراسته برای عروس .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). حجله ٔ عروس . (اقرب الموارد). || (ص ) قصیرة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): امراءة قصورة؛ ای قصیرة. (منتهی الارب ).
-
انگه
لغتنامه دهخدا
انگه . [ اِ گ َ ] (ترکی ، اِ) زنی که همراه عروس به خانه ٔ شوهر رود و او را به حجله ٔ عروسی برد. زن برادر. || دایه ٔ خاتون . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جلوه گاه
لغتنامه دهخدا
جلوه گاه . [ ج ِل ْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) روزگار و جهان . || حجله خانه ٔ عروس که در آنجانقاب را جهت شوی از روی برمیدارد. (ناظم الاطباء).
-
ینگه
لغتنامه دهخدا
ینگه . [ ی ِ گ َ / گ ِ ] (ترکی ، اِ)زن که از خانه ٔ عروس همراه کنند تا در شبهای اول عروسی پشت حجله نشیند و حوایج برآرد. (یادداشت مؤلف ).زن مجرب و مسنی را گویند که همراه عروس از خانه ٔ پدر به خانه ٔ شوهر می رود و در ترتیب کارها و طرز برخوردهای او با ...