کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجة عصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجة عصر
لغتنامه دهخدا
حجة عصر. [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حجت عصر شود.
-
واژههای مشابه
-
حجه
لغتنامه دهخدا
حجه . [ ح َج ْ ج َ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در یمن که مرکز قضائی موسوم بهمین اسم میباشد و آن در جهت شمالی حجه واقع است . رجوع بماده ٔ قبل شود.
-
ابن حجه
لغتنامه دهخدا
ابن حجه . [ اِ ن ُ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد قیسی قرطبی (562-643 هَ .ق .). نحوی و مقری و محدث . مولد او قرطبه . درآنجا نحو و حدیث فراگرفت و پس از آن به اشبیلیه رفت و منصب قضا و خطابت به او تفویض شد، در سفری اسیر گشت و او را به منورقه بر...
-
حجه خر
لغتنامه دهخدا
حجه خر. [ ح َج ْ ج ِ خ َ ] (نف مرکب ) کسی که برای میت مستطیع وکیل انتخاب کند و حجه فروش را در برابر مزدی بحج فرستد.
-
حجه خری
لغتنامه دهخدا
حجه خری . [ ح َج ْ ج ِ خ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل حجه خر.
-
حجه فروش
لغتنامه دهخدا
حجه فروش . [ ح َج ْ ج ِ ف ُ ] (نف مرکب ) آنکه به نیابت از میت مستطیع و واجب الحج در ازاء مزدی حج گزارد. معافر . (مهذب الاسماء). و غالباً خریداران حج بکسی مراجعه میکنند که خود بحج رفته و از نظر مذهبی مورد اطمینان باشد و چه بسا کسانی در این کار تخصص یا...
-
حجه فروشی
لغتنامه دهخدا
حجه فروشی . [ ح َج ْ ج َ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل حجه فروش . معافری . حج بالنیابة. حج بالنیابة را شرایطی است که در عنوان حج بتفصیل از آن یاد شده است . و نیز رجوع به ترجمه ٔ النهایه فی مجرد الفقه تألیف شیخ طوسی چ محمدباقر سبزواری ج 1 ص 184 شود.
-
حجة ایروانی
لغتنامه دهخدا
حجة ایروانی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به حجت ایروانی شود.
-
حجة شرع
لغتنامه دهخدا
حجة شرع . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجت شرع شود.
-
حجة طباطبائی
لغتنامه دهخدا
حجة طباطبائی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ طَ طَ ] (اِخ ) رجوع به حجت طباطبائی شود.
-
حجة علوی
لغتنامه دهخدا
حجة علوی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ناصرخسرو شود.
-
حجة قائم
لغتنامه دهخدا
حجة قائم . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ءِ ] (اِخ ) رجوع به حجت قائم شود.
-
حجة مشهدی
لغتنامه دهخدا
حجة مشهدی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ م َ هََ ] (اِخ ) رجوع به حجت مشهدی شود.
-
حجة کوه کمری
لغتنامه دهخدا
حجة کوه کمری . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ک َ م َ ] (اِخ ) رجوع به حجت کوه کمری شود.