کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجةالحق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجةالحق
لغتنامه دهخدا
حجةالحق . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ ح َق ق ] (اِ مرکب ) لقب عام است . این لقب و لقب رئیس العلماء در زمان دیالمه به کسی داده میشد که از لحاظ علمی در زمره ٔ حکمای وقت محسوب شود. (کتاب حجةالحق ابوعلی سینا تألیف صادق گوهرین ص 398) : حجةالحق عالم مطلق وحیدالدین...
-
حجةالحق
لغتنامه دهخدا
حجةالحق . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ ح َق ق ] (اِخ ) رجوع به حجةالحق (ردیف ح ج ت ) شود.
-
جستوجو در متن
-
رکن الدین
لغتنامه دهخدا
رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) حجةالحق رکن الدین مبارک . رجوع به رکن الدین (مبارک ...) شود.
-
وحید
لغتنامه دهخدا
وحید. [ وَ ] (اِخ ) یا وحیدالدین . پسر عموی خاقانی شاعر است : جان عطارد از تپش خاطر وجیدچونان بسوخت کز فلک آبی نماندش .جان وحید را به فلک برد ذوالجلال تا هم فلک بجای عطارد نشاندش . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 892)چون من خطر زدم به فراق از پی وحیدجان ازپی...
-
دکتر
لغتنامه دهخدا
دکتر. [ دُت ُ ] (فرانسوی ، اِ) عنوانی برای کسی که درجات عالی علمی را بپیماید. آنکه بالاترین مراحل علمی را طی کرده در رشته ای به درجه ٔ اجتهاد رسیده : دکتر ادبیات ، دکتر حقوق ، دکتر فلسفه ... (فرهنگ فارسی معین ). دارنده ٔ درجه ٔ دکتری ، که عالی ترین د...
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع اِ) پناگاه . ج ، ملاجی ٔ.(مهذب الاسماء). اندخسواره . (دهار). پناهگاه . (ترجمان القرآن ). پناه جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی جای پناه مأخوذ از لجاء که به معنی پناه گرفتن است . (غیاث ) (آنندراج ). مَعقِل . مَلاذ....
-
عمر خیام
لغتنامه دهخدا
عمر خیام . [ ع ُ م َ رِ خ َی ْ یا ](اِخ ) ابن ابراهیم خیامی نیشابوری ، مکنی به ابوالفتح یا ابوحفص و ملقب به حجةالحق و مشهور به عمر خیام .حکیم ، ریاضی دان و شاعر بزرگ ایران در قرن پنجم و ششم هجری . سال ولادت و ابتدای زندگی او بدرستی معلوم نیست ، ولی و...
-
دستور
لغتنامه دهخدا
دستور. [ دَ ] (اِ مرکب ) صاحب مسند. صدر. در اصل دَست وَر بوده به معنی صاحب مسند... حرف تاء مضموم کرده دستور بوزن مستور خواندند. (از آنندراج ). مرکب است از: دست ، به معنی مسند + اور (= ور)،دارنده . صاحب دست یا چاربالش . مسندنشین . وزیر و امیر و صاحب م...
-
خیامی
لغتنامه دهخدا
خیامی . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) لقب دیگر خیام شاعر و فلکی معروف ایران است . علماء عصر وی او را گاه دستور و گاه امام و گاه حکیم و حجةالحق و فیلسوف می نامیده اند. (یادداشت مؤلف ). در حواشی چهارمقاله ٔ عروضی شرح زیر درباره ٔ خیامی بقلم میرزا محمدخان قزوین...
-
ابوعلی بن سینا
لغتنامه دهخدا
ابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب به حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ الرئیس . از حکمای فخام و علمای کبار جهان و اطبای اسلام است . مراتب علمش بیشتر از آن که محاسب وهم تواند احصا کند و مقا...