کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حتو
لغتنامه دهخدا
حتو. [ ح َت ْوْ ] (ع مص ) سخت دویدن . (منتهی الارب ). نیک دویدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ریشه ٔ چادر را اندرون کرده دوختن . (منتهی الارب ). فانور دیدن ریشه ٔ گلیم . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای همآوا
-
هطو
لغتنامه دهخدا
هطو. [ هََ طْوْ ] (ع مص ) انداختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هتو
لغتنامه دهخدا
هتو. [ هََ ت ْوْ ] (ع مص ) شکستن چیزی را در زیر پای ؛ هَتَوْتُه ُ هتواً؛ شکستم او را زیرپای . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || گرسنگی . (شمس اللغات ).
-
حطو
لغتنامه دهخدا
حطو. [ ح َطْوْ ] (ع مص ) جنبانیدن چیزی جنبان را و فعل آن از نصر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تحریک شی ٔ. (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
دویدن
لغتنامه دهخدا
دویدن . [ دَ دَ ] (مص ) رفتن با تعجیل بسیار. شتابان رفتن . تاختن . (از ناظم الاطباء). اخرار. ساو. زکیک . قرضبة. قحص . افاجة. فندسة. کودءة. هبذ. کعسبة. تعی . جظ. طعسبة. رطل . رطول . نوداءة. ردی . ردیان . وَفَض . وفض . ایفاض . استیفاض . فدید. وکز. تلبط...