کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حتمیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
حطمیة
لغتنامه دهخدا
حطمیة. [ ح ُ طَ می ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به بطن حطمةبن محارب از قبیله ٔ عبدالقیس .- دروع حطمیة ؛ زره ها که مردم این بطن می کرده اند. یا زره شمشیرشکن یا زره پهن و گران . و منه حدیث زواج فاطمة(ع ) انه قال لعلی بن ابیطالب : این درعک الحطمیة. ج ، حطمیات ...
-
حطمیة
لغتنامه دهخدا
حطمیة. [ح ُ طَ می ی َ ] (اِخ ) قریه ای به یک فرسنگی شرق بغداد از نواحی خالص . منسوب به سری بن الحطم یکی از قواد.