کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حتمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حتمة
لغتنامه دهخدا
حتمة. [ ح َ ت َ م َ ] (ع اِ) شیشه ٔ ریزه ریزه . خرده شیشه . || سیاهی . (منتهی الارب ).
-
حتمة
لغتنامه دهخدا
حتمة. [ ح َ م َ ] (اِخ ) صخره هائی مشرف به ربع عمربن خطاب در مکه وبعضی حثمه با ثاء مثلثه گفته اند. (معجم البلدان ).
-
حتمة
لغتنامه دهخدا
حتمة. [ ح ُ م َ ] (ع اِ) سیاهی . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
هتمة
لغتنامه دهخدا
هتمة. [ هََ م َ ] (اِخ ) (الَ ...) منزلی است از منازل سلمی که یکی از دو کوه طی ٔ باشد. (معجم البلدان ج 2 ص 392) (معجم متن اللغة). موضعی است به کوه سلمی . (منتهی الارب ).
-
حطمط
لغتنامه دهخدا
حطمط. [ ح ِ م ِ ] (ع ص ) خرد و ریزه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حطمة
لغتنامه دهخدا
حطمة. [ ح َ / ح ُ م َ ] (ع اِ) قحط سال . سال سخت . || گوارش . حاطوم . هاضوم . || حطمه ٔ سیل ؛ دفعت آن . (منتهی الارب ).
-
حطمة
لغتنامه دهخدا
حطمة. [ ح َ م َ ] (ع مص ) پیر و کلانسال شدن ستور. (منتهی الارب ).
-
حطمة
لغتنامه دهخدا
حطمة. [ ح َطَ م َ ] (اِخ ) بطنی است از قبیله ٔ حلام . (الانساب ).
-
حطمة
لغتنامه دهخدا
حطمة. [ ح ِ م َ ] (ع ص ، اِ) آنچه بشکند از چیزی خشک . (منتهی الارب ). چیز خشک شکسته و ریزه شده . ج ، حِطَم .
-
حطمة
لغتنامه دهخدا
حطمة. [ ح ُ طَ م َ ] (اِخ ) ابن محارب بن ودیعةبن لکینر پدر بطنی از عبدالقیس . و حطمیات ، زره هاست که مردم این بطن میساخته اند. رجوع به حطمیة شود. (الانساب ).
-
حطمة
لغتنامه دهخدا
حطمة. [ ح ُ طَ م َ ] (ع ص ،اِ) دوزخ . (غیاث ) (مهذب الاسماء) (دهار). دوزخ یا دروازه ٔ آن . (منتهی الارب ). جهنم . دوزخ یا درِ آن . || آتش قوی . (غیاث ) (منتخب ). آتش سخت سوزان . ج ، حُطَم . || شبان که ستور را بعنف راند و بر آنها رحم نکندو در حدیث است...