کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حتل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حتل
لغتنامه دهخدا
حتل . [ح َ / ح ِ ] (ع اِ) عطا. || بلایه از هر چیزی . || مانند. همتا. حاتل . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
هطل
لغتنامه دهخدا
هطل . [ هََ ] (ع اِ) باران سست پیوسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اشک . || (مص ) اندک اندک خوی برآوردن تک اسب . (منتهی الارب ). اندک اندک خوی برآوردن اسب از دویدن . (اقرب الموارد). || نرم رفتن ناقه . || پیاپی شدن باران بزرگ متفرق قطره . (م...
-
هطل
لغتنامه دهخدا
هطل . [ هََ طِ ] (ع ص ) مطر هطل ؛ باران پیوسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- سحاب هطل ؛ ابر پیوسته بارنده . (از اقرب الموارد).
-
هطل
لغتنامه دهخدا
هطل . [ هَِ ] (ع اِ) گرگ . || دزد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) گول . (منتهی الارب ).احمق . (اقرب الموارد). || مانده کننده ، یاشتر مانده کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
هطل
لغتنامه دهخدا
هطل . [ هَُ ] (ع ص ) دیمة هطل ؛ باران پیوسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
هطل
لغتنامه دهخدا
هطل . [ هَُ طْ طَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هاطل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به هطل و هاطل شود.
-
هتل
لغتنامه دهخدا
هتل . [ هََ ] (ع مص ) پیاپی باریدن ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هطل . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).باران باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نیک باریدن ابر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). این کلمه مبدل هتن باشد...
-
هتل
لغتنامه دهخدا
هتل . [ هََ ت ِ ] (ع ص ) سحاب هتل ؛ ابر نیک بارنده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
هتل
لغتنامه دهخدا
هتل . [ هَُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مسافرخانه . مهمانخانه . این کلمه از اصل قدیمی کلمه هوسپیتال در زبان فرانسه ٔ باستان ، مشتق شده و در زبان انگلیسی به خانه ای که برای پذیرایی از مسافران اختصاص دارد، اطلاق شده است . (از دائرةالمعارف بریتانیکا).
-
هتل
لغتنامه دهخدا
هتل . [ هَُ ت ُ ] (اِ) در تداول برخی از عوام به معنی اتومبیل است و صورت مصحفی از آن میباشد. || در تداول زنان به معنی شکم : هتلش پیش آمده ، یعنی آبستن است . این کلمه به این معنی پیش از اختراع اتومبیل متداول بوده است و از هتل (به معنی اتومبیل ) مأخوذ ...
-
هتل
لغتنامه دهخدا
هتل . [ هَُت ْ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هاتل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به هاتل شود.
-
هتل
لغتنامه دهخدا
هتل . [ هَُت ْ ت َ ] (ع ص ) سحائب هتل ؛ باران پیوسته . هطل . (از اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
-
حطل
لغتنامه دهخدا
حطل . [ح ِ ] (ع اِ) ذئب . گرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، احطال . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از آنندراج ).