کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبین
لغتنامه دهخدا
حبین . [ ح َ ] (ع اِ) خرزهره . درخت دفلی . (منتهی الارب ). حبن .
-
حبین
لغتنامه دهخدا
حبین . [ ح ِب ْبی ] (اِخ ) نام کوئی به مرو که عوام آن را سکه ٔ حبین نامند و اصل آن سکه ٔ حبان است . و منسوب به حبان بن حبلة باشد. (سمعانی ) (معجم البلدان از ابوسعید).
-
واژههای مشابه
-
امات حبین
لغتنامه دهخدا
امات حبین . [ اُم ْ ما ت ُ ح ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ام حبین . (منتهی الارب ). رجوع به ام حبین شود.
-
ام حبین
لغتنامه دهخدا
ام حبین . [ اُم ْ م ِ ح ُ ب َ ] (ع اِ مرکب )جانورکی است کلان شکم شبیه حربا و آنرا حبیبه نیز گویند. (از منتهی الارب ). قسمی از چلپاسه . (ناظم الاطباء). چلپاسه که بجهت بزرگی شکم به این کنیه نامیده شده .(از اقرب الموارد). جنسی است از کرباسک . (مهذب الاس...
-
جستوجو در متن
-
حبینی
لغتنامه دهخدا
حبینی . [ ح ُب ْ بی نی ] (ص نسبی ) منسوب به سکه ٔ حبین . رجوع به حبین شود.
-
حبینة
لغتنامه دهخدا
حبینة. [ ح ُ ب َ ن َ] (ع اِ) اُم حبین . العظایة. (قطر المحیط). جانورکی است کلان شکم مشابه حرباء و آن را ام حبین نیز گویند. (آنندراج ). و در منتهی الارب آن را حبیبة آورده است .
-
حرباءة
لغتنامه دهخدا
حرباءة. [ ح ِ ءَ] (ع اِ) تأنیث حرباء. ام حُبَیْن . (منتهی الارب ).
-
حبن
لغتنامه دهخدا
حبن . [ ح َ / ح ُ ] (ع اِ) دفلی . خرزهره . حبین .
-
آغو
لغتنامه دهخدا
آغو. (اِ) دفلی . (مخزن الادویه ). خرزهره . سَم ّالحمار. حبن . حبین . پَهی . خوره .
-
حبیبة
لغتنامه دهخدا
حبیبة. [ ح ُ ب َ ب َ ] (اِخ ) اُم ُحُبین َ. (منتهی الارب ). رجوع به این کلمه و حبینة شود.
-
دفلی
لغتنامه دهخدا
دفلی . [ دِ لا ] (ع اِ) دفل ، که گیاهی باشد. (از منتهی الارب ). گیاهی است تلخ مزه با گلی چون گل سرخ و میوه ٔ آن چون «خروب » باشد. الف آن الحاق راست لذا در حال نکره بودن تنوین می پذیرد، و برخی الف آنرا برای تأنیث میدانند و آنرا تنوین ندهند. (از اقرب ...
-
ام
لغتنامه دهخدا
ام . [ اُم م ] (ع اِ) مادر. (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). والده . (اقرب الموارد). مام . ماما. مادر. ننه . دا (در تداول بختیاری ). ج ، اُمّات و اُمَّهات نیز گویند، امات و امهات جمع آن ، یا امهات برای ذوی العقول...
-
حربا
لغتنامه دهخدا
حربا. [ ح ِ ] (ع اِ) حرباء. حربایه . سمندر. آفتاب گردک . آفتاب پرست . جحل . خامالاون . ابوقلمون . ابوحذر. بوقلمون . آفتاب گردش . اسدالارض . پژمره . مارپلاس . خور. انگلیون . روزگردک . (مهذب الاسماء). جمل الیهود. (حیاةالحیوان ). ابن الفلات . حنفاء. کرب...