کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبیل
لغتنامه دهخدا
حبیل . [ ح َ ] (ع ص ) محبول . || دلاور. از آن رو که از جای نرود گوئی به رسن بسته شده است . || (اِ) حبیل براح ؛ شیر. (منتهی الارب ). و در «قطر المحیط»، شجاع .
-
حبیل
لغتنامه دهخدا
حبیل . [ ح ُ ب َ ] (اِخ )(ابو...) جد محمدبن فضل . محدث است . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
هبیل
لغتنامه دهخدا
هبیل . [ هََ ] (اِخ ) (بنی ...) قبیله ای است از عرب . (لسان العرب ). اولاد و احفاد و اخلاف هبیل که باقیمانده ٔ آنها در یمن هستند. رجوع به هبیل (پدر قبیله ای از عرب ) شود.
-
هبیل
لغتنامه دهخدا
هبیل . [ هََ ] (اِخ ) پدربطنی است . (منتهی الارب ). پدر قبیله ای است از عرب که باقیمانده ٔ آنها در یمن هستند. (معجم متن اللغة).
-
هبیل
لغتنامه دهخدا
هبیل . [ هََ ] (اِخ ) صورتی از کلمه ٔ هابیل است برادر قابیل که فرزندان آدم باشند. (از اقرب الموارد). هابیل پسر آدم . (ناظم الاطباء). رجوع به هابیل شود.
-
هبیل
لغتنامه دهخدا
هبیل . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) ابن کعب . صحابی است . وی از بنی مازن بود. طبرانی در کتاب اوسط از صفوان بن عمر روایت کرده که معاذبن جبل ، هبیل بن کعب و جدش مازن بن خثیمة را نزد رسول فرستاد و اینان اسلام آوردند. (الاصابة فی تمییز الصحابة قسم اول ).
-
هبیل
لغتنامه دهخدا
هبیل . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) ابن وبرة الانصاری صحابی است . (الاصابة فی تمییز الصحابة قسم اول ).
-
جستوجو در متن
-
دلاور
لغتنامه دهخدا
دلاور. [ دِ وَ ] (ص مرکب ) دل آور. سخت دلیر که به تازیش شجاع خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). شجیع و بهادر. (آنندراج ). دلیر. شجاع . بهادر. غازی . جنگجو. جنگی . (ناظم الاطباء). گرد. پردل . دل دار. بی باک . جسور. جری . گستاخ . نیو.بی پروا. أشجع. اَشرَس با...