کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبناء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبناء
لغتنامه دهخدا
حبناء. [ ح َ ] (اِخ ) نام مادر سه برادر شاعر عرب : مغیرةبن عمروبن ربیعة و یزیدبن عمروبن ربیعة و صخربن عمروبن ربیعة و پدر این سه عمروبن ربیعة است .
-
حبناء
لغتنامه دهخدا
حبناء. [ ح َ ] (ع ص ) تأنیث احبن . || کبوتری که بیضه ننهد. ج ، حبن . || پیش پای بسیارگوشت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حبن
لغتنامه دهخدا
حبن . [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ احبن و ج ِ حَبناء.
-
احبن
لغتنامه دهخدا
احبن . [ اَ ب َ ] (ع ص )مستسقی . مرد استسقاگرفته . آنکه استسقا دارد. (تاج المصادر). آنکه علت استسقا دارد. (زوزنی ). || کلان شکم . (منتهی الارب ). مؤنث : حَبْناء. ج ، حُبن .
-
مغیرة
لغتنامه دهخدا
مغیرة. [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمروبن ربیعة الحنظلی التمیمی (مقتول به سال 91 هَ . ق .). از شاعران عهد اسلام و از نزدیکان مهلب ابن ابی صفره بود. وی را به سبب انتساب به مادرش ابن حبناء گویند و نیز گویند حبناء لقب پدر او بوده است . وی در نسف (بین جیحون و ...