کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبلات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبلات
لغتنامه دهخدا
حبلات . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حُبلَة.اوراق سمر. || نوعی از پیرایه های حمیل .
-
واژههای همآوا
-
هبلات
لغتنامه دهخدا
هبلات . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) کسانی که از نژاد هبل میباشند. (ناظم الاطباء). اولاد و احفاد هبل که پدر قبیله ای از کلب بود.
-
جستوجو در متن
-
حبلة
لغتنامه دهخدا
حبلة. [ ح ُ ل َ ] (ع اِ) انگور. تاک . درخت انگور. || بیخ انگور. || میوه ٔ درختان سلم و طلح و سیال که نوعی از درخت باخار است . بار عضاة. ج ، حُبل ، حُبَل . || ورق سمر. || نوعی از پیرایه که در حمیل باشد. زیور گردن . (مهذب الاسماء). ج ، حُبلات . || تره ...