کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ] (اِخ ) ابن آلتون تاق . رجوع به حبشی امیر دادبک ... شود.
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ] (اِخ ) ابن محمدبن شعیب الشیبانی نحوی ضریر. مکنی به ابی الغنائم النحوی الضریر. وی از اهل واسط از ناحیه ٔ معروف به افشولیة، وفات وی به ذی القعده ٔ سال 565 هَ . ق . است . او از افشولیة به واسط شد و بدانجا قرآن و چیزی ازنحو فراگرفت . و سپس به ...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ] (اِخ ) ابوحرب بن ابن الحسین ملقب به سندالدوله . ابوریحان بیرونی نام وی را در عداد کسانی که از طرف دربار خلیفه به لقب رسمی نائل آمده اند یاد کرده است . (آثار الباقیة ص 133).
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابوعبید سکونی گوید: حبشی کوهی است در خاور سمیراء، از آنجا به آبی از حارث بن ثعلبة موسوم به «خوة» روند. و دیگران گویند: حبشی به تحریک ، کوهی در بلاد بنی اسد است . و در کتاب اصمعی آمده است : کوهی است مشترک میان چندین قبیله و ب...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) احمدبن زین الحبشی .
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) امیر دادبک حبشی بن آلتون تاق . جوینی گوید: و درآن وقت (سال 491 هَ . ق .) سلطان برکیاروق بن ملکشاه امیر خراسان ، دادبک حبشی بن آلتونتاق را در ممالک خویش نیابت مطلق فرموده بود. و در مدح او اشعار شعرای آن عصر بسیار است و ابوالم...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قطور بخش شهرستان خوی 46/5 هزارگزی جنوب باختری خوی ، 3 هزارگزی شمال ارابه رو قطور به خوی . کوهستانی ، سردسیر سالم . سکنه 413 کردی ، آب آن از رود قطور و چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان 16 هزارگزی شمال باختر سنقر، سه هزارگزی شمال سلیمان شاه . دامنه ، سردسیر. سکنه 335 تن ، کرد، فارسی . آب آن از چشمه ، محصول آنجا حبوبات ، غلات ، تریاک ، توتون . شغل اهالی...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. 18 هزارگزی باختر مشکین شهر. 1000گزی شوسه ٔ مشکین شهر به اهر. جلگه ، معتدل . سکنه 157 تن ، شیعه . آب آن از مشکین چائی ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، پنبه و شغل اهالی زراعت...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی 11500 گزی خاور سلماس . تا سلماس راه ارابه رو دارد. جلگه ، معتدل مالاریائی .سکنه 775 تن ، شیعه . آب آن از رودخانه ٔ زولا. محصول آنجا غلات ، حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنای...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان افشار اول بخش اسدآباد شهرستان همدان 24هزارگزی باختر اسدآباد، هفت هزارگزی باختر آجین . کوهستانی ، سردسیر. سکنه 377 تن ، کرد. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محل . محصول آنجا انگور یاقوتی ، عسل ، لبنیات ، شغل اهالی زراع...
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به بلال حبشی شود.
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) یک تیره از بیست ویک تیره ٔ سکنه ٔ کردمحله . رجوع به سفرنامه ٔ استرآباد و مازندران رابینو ص 70 شود.
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ شی ی ] (اِ) قسمی طعام و بعضی گویند آش سماق است : چند از ین آش ترش نزد من آری همه روزسالها شد که بداغ حبشی ام بیمار.بسحاق اطعمه .
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ شی ی ] (اِخ ) (سلاطین ...) نام سلسله ای از سلاطین بنگاله که نخستین آنها سلطان شاهزاده باربک است (892 هَ . ق .). دوم ، سیف الدین فیروزشاه اول (892 هَ . ق .). سوم ، ناصرالدین محمودشاه ثانی ابن فتح شاه (895 هَ . ق .). رجوع به ص 277 طبقا...