کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبس و توقیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حبس سیل
لغتنامه دهخدا
حبس سیل .[ ح َ س ُ س َ ] (اِخ ) نام یکی از دو حرّه ٔ بنی سلیم .
-
حبس صوت
لغتنامه دهخدا
حبس صوت . [ ح َ س ِ ص َ / صُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بند کردن آواز. صندوق یا جعبه ٔ حبس صوت . گرامافون . فونوگراف .
-
حبس البطن
لغتنامه دهخدا
حبس البطن . [ ح َ سُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) عقل بطن . حبس بطن . بستن شکم . ببستن شکم . بندآوردن شکم .
-
حبس الطمث
لغتنامه دهخدا
حبس الطمث . [ ح َ سُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) یا حبس طمث . به بند ماندن خون زنان در وقت خود. حبس عادت .
-
حبس النفس
لغتنامه دهخدا
حبس النفس . [ ح َ سُن ْ ن َ ف َ ] (ع اِ مرکب ) بازداشتن دَم . دم نکشیدن . دم نزدن . نگاه داشتن نفس .
-
جستوجو در متن
-
توقیف کردن
لغتنامه دهخدا
توقیف کردن . [ ت َ /تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه داشتن و ضبط کردن . (ناظم الاطباء). بازداشت کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حبس کردن . زندان کردن . به زندان کردن . بازداشتن .
-
موقوف
لغتنامه دهخدا
موقوف . [ م َ ] (ع ص ) ایستاده کرده شده و ایستاده شده . (ناظم الاطباء). ایستانیده . ایستاده کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). بازداشته شده . توقف داده شده . (ناظم الاطباء). بازداشته . (یادداشت مؤلف ). واداشته شده . (آنندراج ) : ... اذ الظالمون موقوفون ...
-
موقوفی
لغتنامه دهخدا
موقوفی . [ م َ / مُو ] (حامص ) ترک و توقیف و تعطیل . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) منسوب به موقوفه : ملک موقوفی ؛ غیرمنقولی که عین آن حبس و ثمره ٔ آن تسبیل شده باشد.
-
بازداشتنی
لغتنامه دهخدا
بازداشتنی . [ ت َ ] (ص لیاقت )لایق حفظ و نگاهداری . || کسی که درخور بازداشت و توقیف است : و هر که بازداشتنی بود فرمود تا حبس کردند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 981).
-
بگیر و ببند
لغتنامه دهخدا
بگیر و ببند. [ ب ِ رُ ب ِ ب َ ] (اِ مرکب ) آواز طبل آنگاه که اعلان منع آمد و شد شبانه را کند. || حبس و توقیف افراد به دست حکومت : در طهران بگیر و ببند است .
-
پلی کو
لغتنامه دهخدا
پلی کو. [ پ ِل ْ لی ک ُ ] (اِخ ) سیلویو. ادیب ایتالیائی . متولد در سالوس . وی مدت نه سال در زندان سپیل برگ بسربرد و در آنجا کتاب جانگداز «حبس های من » را نوشت . صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید: پلیکو از ادبای مشهور ایتالیاست مولد 1789 م . و وفات 1854م ....
-
بازداشت
لغتنامه دهخدا
بازداشت . (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) منع. ممانعت تعرض . (ناظم الاطباء). مَنع. حَدَد. سَدّ. رُطام . حُجران . مَنعی . خَبل . (منتهی الارب ). وَزع . کَف ّ.ممانعت . رَدَع . نهی . || حمایت . نگه داشتن . (شعوری ج 1 ص 152). || (اِ مرکب ) درمیان و فاصله . ...
-
ابن تیمیه
لغتنامه دهخدا
ابن تیمیه . [ اِ ن ُ ت َ می ی َ ] (اِخ )منسوب به تَیماء، شهرکی بشام . تقی الدین ابوالعباس احمدبن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبداﷲبن محمدبن تیمیه ٔحرّانی (661 -728 هَ .ق .). تولد او در حران نزدیکی دمشق . پدرش مانند خود او از علمای دینی بوده و از جور مغ...
-
حسن صاحب الزمانی
لغتنامه دهخدا
حسن صاحب الزمانی .[ ح َ س َ ن ِ ح ِ بُزْ زَ ] (اِخ ) (سید...) از تلامذه ٔ مبرز میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ فضل اﷲ نوری و میرزاحسن آشتیانی و غیر ایشان از اساتید عصر بود. محمد قزوینی گوید: وی مردی فوق العاده باهوش و تندفهم و سریعالانتقال و با ذهنی وقاد و...