کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبالی
لغتنامه دهخدا
حبالی . [ ح َ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ حُبْلی ̍. آبستنان : و دانست که شرفات [ آمال ] در انحطاط است و حبالای امانی او در اسقاط. (جهانگشای جوینی ).
-
حبالی
لغتنامه دهخدا
حبالی . [ ح ِ ] (اِخ ) یوسف پسر ابراهیم پسر مرزوق بن حمدان ، مکنی به ابویعقوب صهیبی حبالی . وی به مرو شد و در آنجا بنزد ابومنصور محمدبن علی بن محمد مروزی فقه آموخت . او مردی قانع بود و ابوالقاسم حافظ گوید از وی حدیث شنودم . و شافعی مذهب بود و در آن ه...
-
جستوجو در متن
-
حبلی
لغتنامه دهخدا
حبلی . [ ح ُ لا ] (ع ص ) آبستن . (دهار). باردار. حامل . حامله . || زن ممتلی ازشراب و آب . ج ، حبلیات ، حبالی ، حبالیات : زمانه هر نفسم تازه محنتی زایداگرچه وعده معین شده است حبلی را.ظهیر فاریابی .
-
حبائل
لغتنامه دهخدا
حبائل . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حِبالة. دامهای صیادان ، و در حدیث است : النساء حبائل الشیطان ؛ زنان پایدامهای دیو باشند. و صاحب غیاث اللغات معنی رسنها و پابندهانیز به کلمه داده است : دام حبائل را (؟) جهان نام نهاده اند. (جهانگشای جوینی ). و باز صاحب غی...
-
غذقذونة
لغتنامه دهخدا
غذقذونة. [ غ َ ق َ ن َ ] (اِخ ) اسم جامعی برای سرحدی است که مشتمل بر مصیصة و طرطوس و غیر اینهاست . آن را خذقذونة نیز گویند. طبرانی گوید: ابوزرعه ٔ دمشقی روایت کرد که از ابومسهر شنیدم که میگفت : یزیدبن معاویه چون به سن 34سالگی رسید از طرف پدرش به خلاف...