کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حباب شیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حباب شیشه
لغتنامه دهخدا
حباب شیشه . [ ح ُ ب ِ شی ش َ/ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حبابی که از بند شدن هوا در جرم شیشه بماند : دل رقیب مگو نازک است چون دل من حباب شیشه کجا شیشه ٔ حباب کجا؟ وحید.گشاد عقده ٔ خاطر شکست اهل دل است که شیشه میشکندچون حباب شیشه شکست .تأثیر (از ...
-
واژههای مشابه
-
ام حباب
لغتنامه دهخدا
ام حباب . [ اُم ْ م ِ ح ُ ] (ع اِ مرکب ) دنیا. (لسان العرب ) (منتهی الارب ). عالم و جهان . (ناظم الاطباء).
-
خانه ٔ حباب
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ حباب . [ ن َ / ن ِ ی ِ ح ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیمکره ای که حباب درست میکند. حبابی که بر روی آب یا از صابون درست میشود : جز خانه ٔ حباب دگر منزلی نماندتا روی در خرابی عالم نهاده ای .کلیم (از آنندراج ).
-
حباب واسطی
لغتنامه دهخدا
حباب واسطی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ )دارقطنی گوید: پیری نیکوکار بود. (لسان المیزان ج 2 ص 165). حباب واسطی بن صالح محدث است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شیشه گر
لغتنامه دهخدا
شیشه گر. [ شی ش َ / ش ِ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که شیشه می سازد. (ناظم الاطباء). قاروری .(ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) (دهار). زجاجی . زجاج . شیشه ساز. شیشه کار. آنکه شیشه سازد. آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند. (یادداشت مؤلف ) : صلح جدا کن ز جنگ زآ...
-
فراسیاب
لغتنامه دهخدا
فراسیاب . [ ف َ ] (اِ مرکب ) افراس ِ آب . حباب . شیشه مانندی که به سبب باریدن باران بر روی آب به هم میرسد. (برهان ).
-
گنبدآب
لغتنامه دهخدا
گنبدآب . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حباب و آن شیشه مانندی باشد که به وقت باریدن باران بر روی آب بهم برسد. (برهان ) (آنندراج ).
-
غنچه ٔ آب
لغتنامه دهخدا
غنچه ٔ آب . [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حباب . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از حباب . (انجمن آرا). حباب آب . (آنندراج ). کنایه از حباب است و آن شیشه مانندهایی باشد که دروقت باریدن باران در روی آب بهم زنند. (برهان قاطع). غنجه ٔ آب . حبابه ...
-
ماوردریز
لغتنامه دهخدا
ماوردریز.[ وَ ] (نف مرکب ) ماءالوردریز. گلاب ریز : تا که هوا شد به صبح کوزه ٔ ماوردریزبر سر سیل روان شیشه گر آمد حباب .خاقانی .
-
قبه ٔ آب
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ آب . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حباب است و آن شیشه مانندی باشد که هنگام باریدن باران در روی آب بهم میرسد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به قبک آب شود.
-
حبب
لغتنامه دهخدا
حبب . [ ح َ ب َ ] (ع اِ) حبب ماء؛ معظم آب . || حبب رمل ؛ معظم ریگ . || غوزه ٔ آب . حباب . گنبده ٔ آب . || سیرابی دندان و رونق آن که به شیشه ماند. (منتهی الارب ). تازگی دندان . (مهذب الاسماء).
-
سواران آب
لغتنامه دهخدا
سواران آب . [ س َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گنبدهای آب که به تازی حباب گویند و افراس آب و افراسیاب مرادف است . (آنندراج ). حبابهای آب . (غیاث اللغات ). کنایه از حباب است و آن قبه ای باشد شیشه مانند که در وقت باریدن باران بروی آب بهم میر...
-
لامل
لغتنامه دهخدا
لامل . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) صفحه ٔ شیشه ای بسیار نازک مربع یا مستطیلی شکل و یا گردی است که برای پوشانیدن شی ٔ مورد آزمایش در عملیات میکرسکپی به کارمیرود. طول و عرض آن برخلاف لام متفاوت و به ابعاد 15*15 و 20*20 میلیمتر دیده میشود لامل عموماً بیرنگ و...