کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حایضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حایضة
لغتنامه دهخدا
حایضة. [ ی ِ ض َ ] (ع ص ) آنکه او را حیض افتاده باشد. حایض . (منتهی الارب ) (صراح ).
-
جستوجو در متن
-
حوایض
لغتنامه دهخدا
حوایض . [ ح َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حایضة. (ناظم الاطباء). ج ِ حایضة، یعنی زن بی نمازشده . (از آنندراج ).
-
حایض
لغتنامه دهخدا
حایض . [ ی ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حیض . حایضة. (منتهی الارب ) (صراح ). ج ، حیض ، حوایض . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). و رجوع به حائض شود : حایض او، من شده به گرمابه ماهی او، من طپیده در تابه . سنائی .لعبت زرنیخ شد این گوی زردچون زن حایض پی لعبت مگ...
-
بادخانی
لغتنامه دهخدا
بادخانی . (اِخ ) بادخوانی . نام چشمه ای است در قریه ٔ هوا که یکی از قراء دامغانست . گویند اگر اندک چیزی مردار در آن چشمه افتد باد و طوفان بمرتبه ای شود که آدم را ببرد و اسب را بیندازد. (برهان ). رجوع به آنندراج و انجمن آرا شود. نام چشمه ای است که در ...