کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاکمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاکمة
لغتنامه دهخدا
حاکمة. [ ک ِ م َ ] (ع ص ) تأنیث حاکم . زن حاکم . خاتون . ملکة.- طبقه ٔ حاکمه ؛ طبقه ای از مردم که قدرت حکومت در دست آنانست .- هیئت حاکمة ؛ مجموع دوائر و اشخاصی که در قومی حکم رانند. قوه ٔ حاکمة.
-
واژههای مشابه
-
طبقه ٔ حاکمه
لغتنامه دهخدا
طبقه ٔ حاکمه . [ طَ ب َ ق َ / ق ِی ِ ک ِ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول امروز، بر خاندانها و گروهی اطلاق میشود که دستگاه دولت و مجلسین را اداره میکنند یا در آنها نفوذ دارند.
-
جستوجو در متن
-
الکیوس
لغتنامه دهخدا
الکیوس . [ اَ ] (اِخ ) نام پسر هرکول قهرمان افسانه ای یونان قدیم که در نتیجه ٔ ازدواج این قهرمان با حاکمه ٔ لیدیا (آناطولی ) یا با دختری که همراه حاکمه ٔمذکور بوده است بدنیا آمد وی جد بزرگ سلاله ٔ دوم حکمرانان لیدیا بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص ...
-
پیساندر
لغتنامه دهخدا
پیساندر. (اِخ ) پیزاندروس . یکی از ژنرال های باستانی آتن و از جمله کسانی است که در تاریخ 401 ق .م . جمهوری آن شهر را لغو و یک هیأت حاکمه مرکب از 400 تن تشکیل کرد. (قاموس الاعلام ترکی ). نیز رجوع به پیزاندروس شود.
-
امیرعارف
لغتنامه دهخدا
امیرعارف . [ اَ عا رِ ] (اِخ ) شهابی . (1307 - 1334 هَ .ق ./ 1890 - 1916 م .). نویسنده و خطیب و شاعر و آزادی خواه و روزنامه نویس بود. در جنگ جهانی اول در دمشق بنشر مقالاتی بر ضد دستگاه حاکمه پرداخت و محکوم باعدام شد و بقتل رسید. (از اعلام زرکلی ج 2 ص...
-
دولتخواه
لغتنامه دهخدا
دولتخواه . [ دَ / دُو ل َ خوا / خا ] (نف مرکب ) خواهنده ٔ دولت . خواهان دولت . || نیکخواه و خیرخواه . (ناظم الاطباء). خواهان دولت و سعادت کسی یا کسانی . دعاگوی دولت کس یا کسان . (یادداشت مؤلف ) : ترا نجوم و فلک لشکر است و لشکرگه ترا ملوک و ملک داعی ...
-
مداینة
لغتنامه دهخدا
مداینة. [ م ُ ی َ ن َ ] (ع مص ) با یکدیگر خرید و فروخت کردن به وام . (تاج المصادربیهقی ) (از منتهی الارب ). چیزی به وام به کسی فروختن .(زوزنی ). با هم معامله کردن و یکی به دیگری وام دار شدن . (از اقرب الموارد). معامله ٔ نسیه نمودن . (منتهی الارب ). |...
-
خبیرالملک
لغتنامه دهخدا
خبیرالملک . [ خ َ رُل ْ م ُ ] (اِخ ) حسن . وی یکی از آزادمردان قبل از مشروطیت ایران است که بر اثر هویدا کردن اسرار دربار و ظلم و بیدادگریهای هیئت حاکمه ٔ وقت بزمان سلطنت مظفرالدین شاه و ولیعهدی محمد علی میرزا در 17 صفر 1314 هَ . ق . در تبریز با شیخ ا...
-
مردم شناسی
لغتنامه دهخدا
مردم شناسی . [ م َ دُ ش ِ ] (حامص مرکب ) بصیرت . صاحب نظری . مردم شناس بودن . قوه ٔ تشخیص مردمان . رجوع به مردم شناس شود. || علمی است که به شرح کارهای مادی اقوام و ملل مختلف می پردازد . (لغات فرهنگستان ). مردم شناسی یا انسان شناسی ، علمی است که انسان...
-
عشقی
لغتنامه دهخدا
عشقی .[ ع ِ ] (اِخ ) (میرزاده ٔ...) نام او محمدرضابن حاج سیدابوالقاسم کردستانی ، و از شعرای قرن اخیر ایران بوده است . وی به سال 1272 هَ .ش . در همدان متولد شد و به آموختن ادب و شعر پرداخت . ذوق و احساسات ادبی او آمیخته با احساسات وطن پرستی و آزادیخوا...
-
پاتریسی
لغتنامه دهخدا
پاتریسی . (اِخ ) از نخستین ازمنه ٔ حضارت روم مردم به دو دسته تقسیم شدند، نخست طبقه ٔ حاکمه که امتیازات خاص داشتند و امور روحانی و سیاسی مختص آنان بود و از خاندانهای اولی روم بودند و پاتریسی نام داشتند. دوم طبقه ای که طبقه ٔ حقیر محسوب میشدند و حق موا...
-
کاسیان
لغتنامه دهخدا
کاسیان . (اِخ ) کاسی ها. از اقوام قدیم زاگروس . در کتاب ایران از آغاز تا اسلام آمده است : گزارشهای مربوط به عهد سلطنت پسر حامورابی از عقب راندن حملات قشون کاسیان سخن رانده . از آن پس در مدت 150 سال ، بابل در معرض نفوذ صلح جویانه ٔ این کوهستانیان بود ...
-
ردزیا
لغتنامه دهخدا
ردزیا. [ رُ دِ ] (اِخ ) رودزیا. یکی از کشورهای جنوب افریقاست که در جنوب کنگوی بلژیک واقع است . قبلاً این سرزمین جزو اتحادیه ٔ افریقای جنوبی وابسته به بریتانیای کبیر بود. اکنون شامل دو قسمت است : رودزیای شمالی و رودزیای جنوبی و از کشورهای تحت الحمایه ...