کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حانیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حانیة
لغتنامه دهخدا
حانیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ). خمر. || حاناة. حانوت . دکان می فروش . || می فروشان . (منتهی الارب ).
-
حانیة
لغتنامه دهخدا
حانیة. [ ی َ ] (اِخ ) شهریست در ساحل شمالی از قسمت غربی جزیره ٔ کریت (اقریطش )، مرکز ولایت کریت به ساحل یمین نهر کلادیسوس ، در جهت غربی شبه جزیره ٔ آکروتیری و لنگرگاه سود در 35 درجه و30 دقیقه ٔ عرض شمالی و 40 درجه و 21 دقیقه ٔ طول شرقی . سکنه ٔ آن مر...
-
حانیة
لغتنامه دهخدا
حانیة. [ ی َ ] (ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از حنو. مهربان . || زنی که شوی نکند از مهربانی که با فرزند دارد. (منتهی الارب ). || گوسپند که خم دهد گردن خود را بدون علت . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حائنة
لغتنامه دهخدا
حائنة. [ ءِ ن َ ](ع ص ، اِ) تأنیث حائن . محنت نازله ٔ مهلکة. بلای مهلک . ج ، حوائن . || می . (منتهی الارب ). و ظاهراً معنی اخیر برای حانیة به تقدیم نون بر یاء است .
-
حوانی
لغتنامه دهخدا
حوانی . [ ح َ ] (ع اِ) درازترین همه ٔ استخوانهای پهلو. (از منتهی الارب ). دنده های طویل و دراز. (ناظم الاطباء). || ج ِ حانیه ، به معنی می و می فروش : فللّه عهد لا اخیس بعهده لئن فرجت ان لا ازور الحوانیا.ابومحجن ثقفی .
-
احمدپاشا
لغتنامه دهخدا
احمدپاشا. [اَ م َ ] (اِخ ) (قوانوز...) یکی از وزرای دولت عثمانی . او در دوره ٔ سلطنت احمدخان ثالث سه ماه مقام صدارت عظمی داشت و اصل او از مردم روسیه است و آزاد کرده ٔ حسن پاشا سلحدار. در اوّل داخل سرای همایون شد و پس از طی ّ مناصب و مراتبی کدخدای خزی...
-
حانوت
لغتنامه دهخدا
حانوت . (ع اِ) حانیة. حاناة. دکان می فروش . (منتهی الارب ). میخانه . خرابات . || دکان . (کشف اللغات ) (لطائف اللغات ) (دهار) (غیاث اللغات ) : گفت بد موقوف این لت لوت من آب حیوان برددر حانوت من . مولوی .که شبلی ز حانوت گندم فروش به ده برد انبان گندم ب...
-
اسماعیل پاشا
لغتنامه دهخدا
اسماعیل پاشا. [ اِ ] (اِخ ) (کرجی ) یکی از وزراءعصر سلطان محمودخان اول . وی اصلاً سمت بردگی داشت و خزینه دار بعضی مخدومین خود بود و بعداً بدرجه ٔ یوزباشی (ریاست صده ) نایل گشت آنگاه با وظیفه ٔ خوانسالاری موظف شد و سپس پیشکار ابراهیم پاشا صدراعظم گردی...
-
خمر
لغتنامه دهخدا
خمر. [ خ َ ] (ع اِ) شراب . می . آب انگور که مسکر بود . (ناظم الاطباء). باده . مُل . مدام . عقار. قهوه . قرقف . راح . تریاق . نبیذ. سویق . رحیق . بگماز. راف . ام زنبق . سَکَر طلاء. عصیر. ناطل . حانیه . شَمول . کمیت . سلاف . صهباء . (یادداشت بخط مؤلف ...