کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حانط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حانط
لغتنامه دهخدا
حانط. [ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حنوط. || احمر حانط؛ نیک سرخ . سخت سرخ . سرخ سرخ . سرخی سرخ . احمر قانی . || ثمره ٔ غضا. || ادیم حانط؛ پوست سرخ رنگ . || مرد باگندم . مرد با گندم بسیار. || حانطالصرة؛ خداوند صره ٔ کلان . بسیاردرم . || حانطالی ّ؛ دشمن ...
-
واژههای همآوا
-
هانة
لغتنامه دهخدا
هانة. [ هان ْ ن َ ] (ع اِ) پیه درون چشم که زیر مقله باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الشحمة فی باطن العین تحت المقلة. (اقرب الموارد). || باقیمانده ٔ مغز وپیه شتر. (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || توانائی و فربهی شتر. (ناظم الاطباء).
-
حانة
لغتنامه دهخدا
حانة. [ حان ْ ن َ ] (ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از حنین . || ناقه که از جدایی بچه ٔ خود بنالد. || ناقة: ما له حانة و لا آنة؛ او را نه ناقه ونه گوسفند است ؛ ای لا ناقة و لا شاة. (منتهی الارب ).
-
حانة
لغتنامه دهخدا
حانة. [ ن َ ] (اِخ ) نقطه و محلی است در حدود خابور و نصیبین ، که آب هرماس از آن می گذرد. رجوع به نزهةالقلوب ص 226 شود.
-
حانة
لغتنامه دهخدا
حانة. [ ن َ ](معرب ، اِ) معرب خانه . || دکان می . (منتهی الارب ). دکان می فروش . (مهذب الاسماء). خانه ٔ خَمّار.میخانه . (زمخشری ). دکان خمار و غیر او. میکده . خراب گاه . دکان شراب . ج ، حانات . (زمخشری ) (منتهی الارب ).