کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حامیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حامیم
لغتنامه دهخدا
حامیم . (اِخ ) ابومحمدبن من اﷲ المحکمی . وی در اوائل قرن چهارم هجری به دعوی نبوت برخاست و کتابی به تقلید قرآن مجید نوشته مدعی وحی شد، خاله و همشیره ٔ او که از ساحرات و کاهنات بودند به وی گرویدند. این پیغمبرکاذب به قبیله ٔ غماره انتساب داشت و در تاریخ...
-
حامیم
لغتنامه دهخدا
حامیم . (ع اِ) ح ، م . حاء میم . نام چند سوره از قرآن مجید است . رجوع به حم شود.
-
واژههای مشابه
-
ذوات حامیم
لغتنامه دهخدا
ذوات حامیم . [ ذَ ت ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) هفت سورت از قرآن که افتتاح آن به حم شود و آن هفت سوره را آل حامیم نیز نامند.
-
جستوجو در متن
-
ذوات حم
لغتنامه دهخدا
ذوات حم . [ ذَ ت ُ ح َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به ذوات حامیم شود.
-
حم
لغتنامه دهخدا
حم . [ حا میم ] (ع اِ) حامیم رمزی است که در ابتدای سوره های هفتگانه ٔ قرآن بکار رفته و در آن افتتاح به حم شده است . ذوات حامیم ، جمع است و نگویند حوامیم اما در بعض اشعار آمده و آن اسم اعظم الهی است . یا قسم و سوگند است یا حروف مقطعه ای از لفظ الرحمن ...
-
غمارة
لغتنامه دهخدا
غمارة. [ غ ُ رَ] (اِخ ) قبیله ای از بربر در مغرب اقصی که به دست موسی بن نصیر اسلام آوردند، سپس بخوارج پیوستند و از حامیم که در وقعه ٔ مصمودة کشته شد پیروی کردند. قبایل بنوحامد، بنونال ، اغساوی ، بنووزروال و دیگران که تاکنون در بلاد ریف معروف بوده اند...
-
دیباج
لغتنامه دهخدا
دیباج . (معرب ، اِ) جامه ای که تار و پود آن از حریر باشد، یکی آن دیباجه . فارسی معرب است . (از اقرب الموارد). مؤلف تاج العروس گوید ذکر این کلمه در احادیث بمعنای جامه های ابریشمی آمده است و از کلمه ٔ دیبای یا دیبا معرب شده و «ج » درآخر آن اضافه شده ا...
-
جاودان کبیر
لغتنامه دهخدا
جاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغت نامه شود. در این کتاب که بلهجه ٔ استرآبادی است لغات محلی بسیار موجود است که برخی از آنها در ذیل ذکر میگردد: آمی ب...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...