کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حامي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حامی
لغتنامه دهخدا
حامی . (اِخ ) ابن شمعون مسعود. وی وکیل خاخامخانه ٔ مصر بود. او راست : الاحکام الشرعیة فی الاحوال الشخصیة للاسرائلیین که در مطبعه ٔ کوطین و روزنتال سال 1912 م . دردو جزو در یک مجلد بطبع رسیده . (معجم المطبوعات ).
-
حامی
لغتنامه دهخدا
حامی . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند درسی هزارگزی شمال باختری خوسف . دره . معتدل . سکنه 127 تن شیعی مذهب ، فارسی زبان . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، لبنیات . کار اهالی کشت ، قالیچه بافی ، مال داری . راه مالرو دارد. (ف...
-
حامی
لغتنامه دهخدا
حامی . (اِخ ) یکی از سه قسمت نژاد سفیدپوست بشر است . در توراة آمده : بنی حام از حام پسر نوح بودند. درباب مساکن آنها بین محققین اختلاف است ؛ بعضی وطن اصلی آنها را بابل یا جایی در آسیای غربی دانسته عقیده داشتند که این مردمان از آسیا به آفریقا رفته در م...
-
حامی
لغتنامه دهخدا
حامی . (اِخ ) یکی از متأخران شعرای عثمانی از اهالی دیاربکر. وی به منشی گری و ریاست دفتر بعض وزرا نایل شده در سنه ٔ 1160 هَ . ق . در شهر «آمِد» مسقطالرأس خویش درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حامی
لغتنامه دهخدا
حامی . (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی و از اهالی سالونیک . وی در دفترخانه ٔ بعضی از وزراء سمت ریاست دفتر و منشی گری داشت و در تاریخ 1258 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حامی
لغتنامه دهخدا
حامی . (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حمایت . حمایت کننده بعنایت و کرم . نگاه دارنده بعنایت و کرم . دفاع کننده . زینهاردهنده . زنهاردار. پشتیبان . پشت و پناه . پشتوان . هوادار. طرفدار. وشکرده . مدافع. دفاع کننده از کسی . آنکه دفع کند از کسی . ج ، حماة. (منت...
-
حامی الدولة
لغتنامه دهخدا
حامی الدولة. [ مِدْ دَ ل َ ] (اِخ ) این لقب برروی سکه های بعض پادشاهان غزنوی دیده شده است . (النقود العربیه از انستاس کرملی چ قاهره 1939 م . ص 131).
-
حامی الظعینة
لغتنامه دهخدا
حامی الظعینة. [ مِظْ ظَ ن َ ] (اِخ ) لقب ربیعةبن مکدم است . (العقدالفرید). رجوع به ربیعة شود.
-
حامی پاشا
لغتنامه دهخدا
حامی پاشا. (اِخ ) مصطفی . یکی از اطبای معروف عثمانی . وی در مکتب فنون طبیه ٔ شاهانه تحصیلات کامل کرد و به ترتیب مقرر و سیر مراتب معینه برتبه ٔ «میرلوائی » نایل گردید، شخصی فعال و ساعی بود و سلسله ای از رسالات مفیده درباب حفظ صحت و دیگر معلومات نافعه ...
-
جستوجو در متن
-
حمات
لغتنامه دهخدا
حمات .[ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حامی . رجوع به حماة و حامی شود.
-
غداره بند
لغتنامه دهخدا
غداره بند. [ غ َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه غداره به خود بندد. آنکه کتاره دارد. || مجازاً هوادار. هواخواه . حامی و طرفدار کسی یا کاری . حامی جد.
-
حماة
لغتنامه دهخدا
حماة. [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حامی ،نگاهدارنده و نگاهبانی کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به حمات و حامی شود.
-
گودول
لغتنامه دهخدا
گودول . (اِخ ) (سنت ...) (650 - 712 م .). سرپرست و حامی بروکسل که در نزدیکی آلوست متولد شد.
-
گرک یراق
لغتنامه دهخدا
گرک یراق . [ گ َ رَ ی َ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) حامی . پشتیبان . دافع از کسی .