کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاملگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاملگی
لغتنامه دهخدا
حاملگی . [ م ِ ل َ / ل ِ ] (حامص ) بارداری . آبستنی .
-
جستوجو در متن
-
پری شکم
لغتنامه دهخدا
پری شکم . [ پ ُ ی ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) بطنة. کظّة. سیری . || آبستنی . حاملگی .
-
اغالة
لغتنامه دهخدا
اغالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) شیر غیل خورانیدن بچه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ): اغالت المراءة ولدها؛ شیر غیل خورانید... و اغیلته بالتمام مثله . (منتهی الارب ). شیر دادن زن بچه خود را در حاملگی . (از اقرب الموارد). || گرد آمدن کسی با زن مرضع: اغا...
-
اغیال
لغتنامه دهخدا
اغیال . [ اِ ] (ع مص ) به سال دو باربچه آوردن گوسپندان : اغیلت الغنم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به سال دو بچه آوردن گوسپندان . (آنندراج ). دو بار بچه زائیدن گوسپند در سال . (از اقرب الموارد). || درهم پیچیده شاخ و برگ گردیدن درخت : اغیل الشجر. (...
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (ع مص ) شیر دادن زن بچه را در حال حاملگی . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). || (اِ) شیر که زن جماع کرده بچه را دهد یا شیر زن باردار و آن بغایت مضر است . (منتهی الارب ). شیری که زن در هنگام جماع یا بهنگام آبستنی به طفل دهد و آن بغایت مضر...
-
زهدان
لغتنامه دهخدا
زهدان . [ زِ ] (اِ مرکب ) بچه دان و قرارگاه نطفه باشد و به عربی رحم گویند. (برهان ). رحم که قرارگاه نطفه باشد. (غیاث ) (آنندراج ). بچه دان . (آنندراج ). بچه دان که عبارت از رحم باشد. (فرهنگ رشیدی ). رحم . (ترجمان القرآن ). زاقدان . (شرفنامه ٔ منیری )...
-
الماع
لغتنامه دهخدا
الماع . [ اِ ] (ع مص ) ربودن . (تاج المصادر بیهقی ). ربودن چیزی را. (منتهی الارب ). ربودن چیزی و دزدیدن و بردن آن . (از اقرب الموارد). || آبستنی آشکار کردن و پستان کردن مادیان و ماده خر و ماده شتر و ماده اسپ و سرهای پستان سیاه شدن آبستن را. (منتهی ال...
-
گرانی
لغتنامه دهخدا
گرانی . [ گ ِ ] (حامص )مقابل ارزانی در نرخ . گرانی بها: این روزها گرانی بیداد می کند. || سختی . دشواری : چون چنین است مرا بی تو بقایی نبودبه بود گر بروم زود و گرانی ببرم . سیفی نیشابوری .رجوع به گران شود. || (حامص )مقابل سبکی در وزن . (آنندراج ). سنگ...
-
جفت
لغتنامه دهخدا
جفت . [ ج ُ ] (ص ، اِ) زوج . مقابل فرد. (برهان ). ضد طاق . (انجمن آرا). هر عددی که نصف صحیح دارد مثل دو و چهار و شش و مقابل آن تا و طاق است مثل یک و سه و پنج . (فرهنگ نظام ). زکا. (ناظم الاطباء). شَفع. (ترجمان القرآن ). شفع مقابل وَتر. (تاج العروس )....