کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حالات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حالات
لغتنامه دهخدا
حالات . (ع اِ) ج ِ حالت : لی مع اﷲ حالات لایسعنی فیها ملک مقرب و لا نبی مرسل .- حالات الدهر؛ گردشهای روزگار.
-
واژههای همآوا
-
هالات
لغتنامه دهخدا
هالات . (ع اِ) ج ِ هالة. رجوع به هالة شود.
-
هالعة
لغتنامه دهخدا
هالعة. [ ل ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث هالع. شترمرغ ماده رمنده و درگذرنده . (ناظم الاطباء). النعامة هالع و هالعة؛ سریعة فی مضیها. نافرة او حدیدة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). ج ، هَوالِع.
-
حالئة
لغتنامه دهخدا
حالئة. [ ل ِ ءَ ] (ع اِ) ماری است خبیث . حیة خبیثة قتالة. (اقرب الموارد). || (ص ) زن که چرک و پوست دور کند از روی ادیم .
-
جستوجو در متن
-
سوداپرستی
لغتنامه دهخدا
سوداپرستی . [ س َ / سُو پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل و حالات سوداپرست .
-
لبنوقا
لغتنامه دهخدا
لبنوقا. [ ] (اِخ ) نام یکی از ملازمان امیرنوروز. (حبیب السیر، حالات سلاطین مغول ص 50).
-
اسب شناسی
لغتنامه دهخدا
اسب شناسی . [ اَ ش ِ ] (حامص مرکب ) فن ّ معرفت انواع اسب و حالات آن . فُروسة. فروسیت . (منتهی الارب ).
-
علات
لغتنامه دهخدا
علات . [ ع ِل ْ لا ] (ع اِ) ج ِ عِلة. (ناظم الاطباء). || حالات گوناگون . (اقرب الموارد) (المنجد) : در ایام امن و فراغت گوسفندان با شیر و پشم و منافعبسیار در حالات و علات یأس و نوش از مباینت و مخالفت نفوس فارغ باشند [ لشکریان ] . (جهانگشای جوینی ).
-
لکنوتی
لغتنامه دهخدا
لکنوتی . [ ] (اِخ ) از نواحی هندوستان قریب به سرحد تبت . (حبیب السیر حالات سلاطین غور چ تهران ص 228، 229، 230 و 231).
-
است و بست
لغتنامه دهخدا
است و بست . [ اَ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حالات و واقعات . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). این ترکیب جائی دیده نشد و گمان نمیرود صحیح باشد.
-
وقوع یافتن
لغتنامه دهخدا
وقوع یافتن . [ وُ ت َ ] (مص مرکب ) حادث شدن . اتفاق افتادن : ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت . (ظفرنامه ٔ یزدی چ امیرکبیر ج 3 ص 368).
-
زراتشت بهرام
لغتنامه دهخدا
زراتشت بهرام .[ زَ ت ُ ب َ ] (اِخ ) یکی از شعرای قدیم است که از امتان زرتشت بوده و حالات او را منظوم نموده و از اهل پژوه بوده و پژوه از قراء اصفهان است ... (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به زرتشت بهرام پژدو و مزدیسنا شود.
-
روحیات
لغتنامه دهخدا
روحیات . [ حی یا ] (ع ص نسبی ) ج ِ روحیة، آنچه منسوب و متعلق به روح باشد. رجوع به روحیة و فرهنگ رازی شود. || در تداول کنونی به معنی مجموعه ٔ اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود.