کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حافل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حافل
لغتنامه دهخدا
حافل . [ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حفل . || ضرع حافل ؛ پستان بسیارشیر و پرشیر. ج ، حفل ، حوافل .(مهذب الاسماء): شاة حافل ؛ گوسفند بسیارشیر. || واد حافل ؛ وادی بسیارتوجبه ، یعنی بسیارسیل .
-
جستوجو در متن
-
حفل
لغتنامه دهخدا
حفل . [ ح ُف ْ ف َ ](ع اِ) ج ِ حافل . (منتهی الارب ). رجوع به حافل شود.
-
سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن موسی بن سالم بن حسان الکلاعی الحمیدی ، مکنی به ابوالربیع (565 - 634 هَ . ق .). او راست : اکتفاء حافل . رجوع به اعلام زرکلی شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حرملة العبدی . وی از راویان است و از زینب زن ابی نضره و جز او روایت می کند و نصربن علی و معلی بن اسد و جز این دو از او روایت دارند. صاحب «حافل » او را نام برده است و می گوید که ابن ابوحاتم گفت من او را نمی شناسم . ابن حبان نی...
-
حافلة
لغتنامه دهخدا
حافلة. [ ف ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث حافل . پر. بسیار. کثیر : الا آنکه نعمت حق سبحانه و بحمده در بازمانده ٔ امیر ماضی سایغاللسان وصافیةاللباس است و نامیةالغراس و ناصرةالاکناف و حافلةالاخلاف . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 460). || ناقة حافلة؛ شتر ماده ٔ ...
-
کلاعی
لغتنامه دهخدا
کلاعی . [ ک َ عی ی ] (اِخ ) سلیمان بن موسی بن سالم بن حسان حمیدی ، مکنی به ابوالربیع. از محدثان اندلس و از بلغای عصر خود و از مردم بلنسیه و در انشاء یگانه بود. تصانیف بسیار داشت و از آن جمله است : الاکتفاء، شرح غزوات نبی اکرم و کتاب حافل ، در معرفت ص...
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیین بصریین میرفت . نیای بزرگ وی سلمان از موالی عبدالمل»بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات...