کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حافظالموتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حافظالموتی
لغتنامه دهخدا
حافظالموتی . [ ف ِ ظُل ْ م َ تا ] (ع اِمرکب ) حافظالاجساد. قطران . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || شقردیون . موسیر. رجوع به حافظالاجساد شود.
-
جستوجو در متن
-
حافظالاجساد
لغتنامه دهخدا
حافظالاجساد. [ ف ِ ظُل ْاَ ] (ع اِ مرکب ) حافظالموتی . حافظالاموات . قطران . (فهرست مخزن الادویة). || شقردیون . موسیر. رجوع به حافظ الاموات شود.
-
شقردیون
لغتنامه دهخدا
شقردیون . [ ش ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) سیر صحرایی و موسیر که بتازی حافظالاجساد گویند. (از آنندراج ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). اسقردیون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اشقردیون یا اسقردیون است ، ثوم بری و حافظالاجساد و حافظالرمی نیز نامند. (از ذخیره ٔ خوارزم...
-
اسقوردیون
لغتنامه دهخدا
اسقوردیون . [ اُ ] (معرب ، اِ) سیر دشتی . (نزهة القلوب ) (مؤید الفضلاء). بلغت رومی و بعضی گویند بیونانی دوائی است که آنرا بشیرازی سیرمو گویند. و آن سیر صحرائی است و بعربی ثوم الحیه خوانند و بعضی گویند عنصل کوچک است و از جمله ٔ اجزای تریاک فاروق باشد...