کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حافظالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) (تل ّ...) موضعی است در بخارا که قدیم تل ّ میانه و پس از آن تل بغرابیک و در این زمان تل خواجه طرخان و تل مولانا حافظالدین معروفست . از بقاع بخارا و زیارتگاه است . محمدبن علی بن طرخان یکی از ائمه ٔ بخارا از آنجاست . (...
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) ابونصر بن خواجه محمد پارسابن محمدبن محمود الحافظ البخاری . آنگاه که پدرش خواجه پارسا در سفر حج در شهر مدینه درگذشت قائم مقام پدرشد، و در نفی وجود و بذل موجود کار از وی گذرانید. وفاتش بسال 865 هَ . ق . اتفاق افتاد و ...
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) بلقینی . رجوع به عبداﷲبن احمد حافظالدین بلقینی شود.
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن احمد نسفی . رجوع به عبداﷲ... شود.
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن احمد. رجوع به محمدبن احمد عجمی شود.
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمدبن شهاب . رجوع به محمد... شود.
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد کردوی . رجوع به محمد... شود.
-
جستوجو در متن
-
ابونصیر
لغتنامه دهخدا
ابونصیر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) حافظالدین (خواجه ...). رجوع به حافظالدین .... شود.
-
حافظ
لغتنامه دهخدا
حافظ. [ ف ِ] (اِخ ) ابونصیر. رجوع به حافظالدین ابونصیر شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالمجید حافظالدین اﷲبن محمدبن مستنصرباﷲ عبیدی فاطمی . رجوع به حسن فاطمی شود.
-
کردری
لغتنامه دهخدا
کردری . [ ک َ دَ ] (اِخ ) الامام حافظالدین محمدبن محمدبن شهاب بن یوسف الکردری البریقینی الخوارزمی ، مشهور به البزازی یا ابن البزازی الکردری الحنفی . متولد بسال 827 هَ . ق . ابتدا در سرای نزدیک نهر آتل اقامت داشت ، سپس به بلاد روم سفر کرد. از اوست : ا...
-
ابن احمد عجمی
لغتنامه دهخدا
ابن احمد عجمی . [ اِ ن ُ اَ م َ دِ ع َ ج َ ] (اِخ ) حافظالدین محمدبن احمد. وفات 957 هَ .ق . از فضلای عثمانی . او راست : ترجمه ٔ ظفرنامه ٔ تیموری ، بترکی . حاشیه بر شرح وقایةالروایه ٔ برهان الشریعه ٔ حنفی . سبعالسیاره . نقطةالعلم .محاکمات تجرید و در آ...
-
نسفی
لغتنامه دهخدا
نسفی . [ ن َ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمد، معروف به حافظالدین نسفی ، مکنی به ابوالبرکات . از ائمه ٔ فقه و مصنفین سنت است . او راست : 1- عمدة عقیدة اهل السنة والجماعة. 2- کشف الاسرار، در اصول . 3- کنزالدقائق ، درفروع مذهب حنفی . 4- مدارک التنزیل و حقائق ...
-
عمادی
لغتنامه دهخدا
عمادی . [ ع ِ] (اِخ ) محمدبن محمدبن عبدالستار عمادی کُردَری حنفی ، ملقب به حافظالدین و شمس الائمة و مکنی به ابوالوجد. فقیه و اصولی بود. در هجدهم ذی قعده ٔ سال 599 هَ . ق . متولد شد و در نهم محرم سال 642 هَ . ق . در بخارادرگذشت . او راست : 1- الرد و ا...