کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاضرجوابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاضرجوابی
لغتنامه دهخدا
حاضرجوابی . [ ض ِ ج َ ] (حامص مرکب ) بدون اندیشه جواب دادن . زود پاسخ دادن . بدون اندیشه پاسخ دادن . چگونگی و حالت حاضرجواب : و ابوالاسودمعروف است به حاضرجوابی . (تفسیر ابوالفتوح رازی ).بیاران گفت کز خاکی وآبی ندیدم کس بدین حاضرجوابی .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
کندجوابی
لغتنامه دهخدا
کندجوابی . [ ک ُ ج َ ] (حامص مرکب ) کند بودن در پاسخ دیگران . مقابل حاضرجوابی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نقل
لغتنامه دهخدا
نقل . [ ن َ ق َ ] (ع اِمص ) حاضرجوابی در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جدل . (اقرب الموارد). || (اِ) پَر که ازتیری بر تیری دیگر نهند. || سنگ ریزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سنگ . (از مهذب الا...
-
یغما
لغتنامه دهخدا
یغما. [ ی َ ] (اِخ ) رحیم یغمای جندقی ، فرزند حاجی ابراهیم قلی (1196-1276 هَ. ق .) و متخلص به یغما. از ده خور جندق و بیابانک واقع در میان کویر است . کودکی فقیر بود. گویند روزی امیر اسماعیل خان عامری فرمانروای جندق و بیابانک از ده خور می گذشت و یغما ک...
-
شیخ مفید
لغتنامه دهخدا
شیخ مفید. [ ش َ خ ِ م ُ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن نعمان بغدادی معروف به ابن المعلم (ذیقعده ٔ سال 336 - 413 هَ . ق . در بغداد). وی استاد شیخ طوسی و سید مرتضی بوده است و سید مرتضی در میدان اشنان بغداد بر جنازه ٔ او نماز گزارده . شیخ مفید فقیه و متکلم امام...
-
قاسمخان
لغتنامه دهخدا
قاسمخان . [ س ِ ] (اِخ ) (نواب ...) وی درروزگار دولت نورالدین محمد جهانگیر پادشاه از امرای بزرگ بود و به پایه ٔ والای تقرب سربلندی داشت . اصل وی از سبزوار است و زنش منیجه بیگم خواهر حقیقی نورجهان بیگم است و او دختر اعتمادالدوله و به جمال صوری واستعدا...
-
علوم
لغتنامه دهخدا
علوم . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِلم . دانشها. رجوع به علم شود : علوم عالم دانم ولیکن اندر عصراگر دو مردم دانم بدان که نادانم . مسعودسعد.- علوم آثار علوی ؛ علم به افلاک و حرکات فلکی و آثار آنها، و امور و حوادث جوی و نجوم است . (فرهنگ علوم عقلی ص 411، از م...
-
ابوالعیناء
لغتنامه دهخدا
ابوالعیناء. [ اَ بُل ْ ع َ ] (اِخ ) محمدبن قاسم بن خلادبن یاسربن سلیمان ضریر. مکنی به ابی عبداﷲ اهوازی بصری هاشمی بالولاء مولی ابی جعفر المنصور. مولد او باهواز به سال 191 هَ . ق . و منشاء وی بصره است ، و گفته اند که اصل او از یمامه است . شاعر و ادیب ...
-
صاعد
لغتنامه دهخدا
صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن عیسی الربعی البغدادی ، مکنی به ابی العلاء. وی از مشاهیر ادبا بود و در علم لغت و نحو و دیگر علوم ادبی ماهر و به حاضرجوابی مشهور. مولد او موصل است و در بغداد نشأت یافت و به روزگار هشام بن الحکم به اندلس شد و منصوربن ابی...