کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حارس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حارس
لغتنامه دهخدا
حارس . [ رِ ] (اِخ ) (آفتاب ) (کوه ...) این نام در سفر داوران 1:35 و دور نیست که در نزدیکی عین شمس یا کفر حارث واقع بوده است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
حارس
لغتنامه دهخدا
حارس . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حَرس و حِراسَة. نگهدارنده . نگهدار. نگاهبان . نگهبان . (دهار). رقیب . حافظ. پاسبان . (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث ). پاس دارنده : ج ،حَرَس ، اَحراس ، حُرّاس ، حُرّس . حَرسه َ : قصر بلقیس دهر بین که پری حارس بام و بالک...
-
واژههای مشابه
-
تمنه حارس
لغتنامه دهخدا
تمنه حارس . [ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
حارس السماء
لغتنامه دهخدا
حارس السماء. [ رِ سُس ْ س َ ] (اِخ ) و حارِس ُالشَّمال (فلک ). بقار. نام یکی از صورتهای شمالی . از جمله ٔ ستاره های عواء. || نام دیگر صورت عوّاء. (نفایس الفنون : مقاله ٔ پنجم علم صور کواکب از قسم دویم در علوم اوایل ). || نام دیگر سماک رامح . رجوع به ...
-
واژههای همآوا
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء سعیدبن حمدان بن حمدون التغلبی الربعی ، معروف به ابی فراس حمدانی . رجوع به ابی فراس حمدانی در همین لغت نامه شود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء عماربن العریان ابوسفیان . رجوع به معجم الادبا ج 3 ص 3 شود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی حارثه ، صحابی است و ابن فتحون بنقل از طبری آرد که رسول (ص ) دختر حارث جمرة، را خواستگاری کرد، حارث بدروغ ، گفت که در دختر سیاهی باشد و چون به خانه ٔ خود بازگشت دختر را دید به بیماری برص گرفتار گشته . رجوع به کتاب الاصابه ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی حیسر. رجوع به حارث بن انس بن رافع شود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی ربیعه بن مغیرةبن عبداﷲبن عمربن مخزوم مخزومی . صحابی است و ابن منده از طریق قاسم جرمی آرد که چون حارث بمکه آمد پیغمبر (ص ) سی هزار درم از او بوام گرفت و بعضی گویند آنکه پیغمبر (ص ) از او وام گرفت عبداﷲبن ابی ربیعه برادر حا...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی زید العکلی . از فقهاء و تابعینی است که در کوفه زندگی کرده اند. رجوع به طبقات الفقهاء ابی اسحاق شیرازی چ بغداد ص 63 و 64 شود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی سبرة جعفی . وی برادر سبرةبن سبرة است و بعضی گویند که سبرة همان حارث بن ابی سبرة محدث است و پدر او از صحابه باشد. رجوع بکتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 292 و ج 3 ص 64 شود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی شمر، جبلةبن الحارث الرابعبن حجر، معروف بحارث غسانی ، ملقب به اعرج و چون مادر او جفنی بود او را حارث جفنی و حارث پنجم نیز گویند، از پادشاهان مشهور غسان است و او را در عرب عراق و حجاز وقایع مشهور است . وی پدر حلیمه ای است ک...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی صعصعه ، عمروبن زیدبن عوف بن مبذول بن عمروبن غنم بن مازن بن نجار و او را سه برادر بود به نام ابوکلاب و جابر و قیس . حارث در غزوه ٔ یمامه بشهادت رسید و دو تن از برادران او یعنی ابو کلاب و جابر در وقعه موتة بدرجه ٔشهادت نائل...