کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حارب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حارب
لغتنامه دهخدا
حارب . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حرب .
-
حارب
لغتنامه دهخدا
حارب . [رِ ] (اِخ ) موضعی است در حوالی دمشق ، بحوران شام و نزدیک مرج الصفر، از سرزمین قضاعه . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
هارب
لغتنامه دهخدا
هارب . [ رِ ] (ع ص ) گریزنده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : در جهان روح هر سه منتظرگه ز صورت هارب و گه مستقر. مولوی (مثنوی ).|| از آب بازگردنده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). (آنندراج ) (ناظم الاطبا...
-
جستوجو در متن
-
نعمان
لغتنامه دهخدا
نعمان . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن عمروبن منذر، از ملوک غسانی شام است ، وی در حدود سال 296 م . به سلطنت رسید و 27 سال پادشاهی کرد، قصر حارب و نیز قصر سویدا را در حوران او بنا کرد. نابغه ٔ ذبیانی اورا مدیحه گفته است ، وی در حوالی سال 323 قبل از هجرت درگذشت . ...
-
اصحاب مسجد ضرار
لغتنامه دهخدا
اصحاب مسجد ضرار. [ اَ ب ِ م َ ج ِ دِ ض ِ ] (اِخ ) مسجد ضرار یا شقاق را گروهی از اهل عقبه برای ابوعامر ساختند که رئیس آنان بود. و اصحاب مسجد ضرار این پنج تن بودند: معتّب بن قشیر، ثعلبةبن حاطب ، خذام بن خالد، ابوحبیبةبن ازعر و عبداﷲبن نبتل بن حارث . ای...
-
مسجد ضرار
لغتنامه دهخدا
مسجد ضرار. [ م َ ج ِ دِ ض ِ ] (اِخ ) مسجدی است که در قرآن کریم آمده است : والذین اتخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب اﷲ و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و اﷲ یشهد اًنهم لکاذبون . (قرآن 107/9)؛ آنانکه مسج...
-
ارصاد
لغتنامه دهخدا
ارصاد. [ اِ ] (ع مص ) آماده ٔچیزی شدن . (منتهی الأرب ). || آماده کردن .مهیا ساختن . (منتهی الأرب ). ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). بساختن . (زوزنی ). مهیا داشتن . مهیا کردن برای کسی . || پاداش دادن کسی را بخیر یا بشر. || ترقب . انتظار. چشم داشتن . (...