کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حادث شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حادث شدن
لغتنامه دهخدا
حادث شدن . [ دِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) پیش آمدن . روی دادن . اتفاق افتادن . پیداشدن . پدید آمدن . واقع گردیدن . عارض شدن . افتادن . رخ دادن . بنوی پدیدار گشتن . حدوث . دفعةً پیدا آمدن . طاری شدن . وقوع : چاره نمیشناسم از اعلام آنچه حادث شود. (کلیله و دمن...
-
جستوجو در متن
-
رخ دادن
لغتنامه دهخدا
رخ دادن . [ رُ دَ ] (مص مرکب ) حادث شدن . روی دادن . اتفاق افتادن . (یادداشت مؤلف ). پیش آمدن . واقع شدن و حادث شدن . (فرهنگ نظام ). عارض شدن . روی آور شدن . (ناظم الاطباء): حوادث بدی برای ما رخ داد. (یادداشت مؤلف ).
-
کیان
لغتنامه دهخدا
کیان . (ع مص ) بودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کَون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کَون شود. || هست شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حادث شدن . (از اقرب الموارد).
-
طریان
لغتنامه دهخدا
طریان . [ طَ رَ ] (ع مص ) حادث شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نو درآمدن . (کنزاللغات ). || وارد شدن چیزی در چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بر سر چیزی درآمدن . (کنزاللغات ).
-
واقع گشتن
لغتنامه دهخدا
واقع گشتن . [ ق ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) روی دادن . پیش آمدن . حادث گردیدن . اتفاق افتادن . رجوع به واقع شدن شود.
-
کینونة
لغتنامه دهخدا
کینونة. [ ک َ نو ن َ ] (ع مص ) بودن . (ترجمان القرآن ) (آنندراج ). بودن و هست شدن . کون . کیان . (منتهی الارب ). حادث شدن . کون . کیان . (از اقرب الموارد). رجوع به کینونه و کینونت شود. || (اِمص ) آفرینش .پیدایش . (آنندراج ). رجوع به کینونه و کینونت ش...
-
عنی
لغتنامه دهخدا
عنی . [ ع َن ْی ْ ] (ع مص ) حادث شدن و فرودآمدن کار بر کسی . (از اقرب الموارد). || گواریدن غذا. (از منتهی الارب ). هضم شدن غذا. || ظاهر کردن زمین گیاه را. || قصد کردن و خواستن . (از اقرب الموارد). خواستن . (دهار). عِنایة. رجوع به عنایة شود.
-
ربغ
لغتنامه دهخدا
ربغ. [ رَ ب َ ] (ع مص ) گرفتن چیزی را بوقت . حادث گشتن و پیدا شدن آن پیش از آنکه فوت کند. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || فراخ عیش گردیدن . (ناظم الاطباء).
-
واقع شدن
لغتنامه دهخدا
واقع شدن . [ ق ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) صادر شدن . ظاهر گشتن . (ناظم الاطباء). پیش آمدن . روی دادن . اتفاق افتادن . حدوث . حادث شدن . افتادن . وقوع . وقوع یافتن . به وقوع پیوستن . ببودن . بودن . واقع گردیدن : فریاد از اهل شهر برآمد که چنین حادثه ای واقع...
-
تنشیف
لغتنامه دهخدا
تنشیف . [ ت َ ] (ع مص ) به خرقه و مانند آن گرفتن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنشف شود. || بانشافه شدن شتر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). گاه پرشیر و گاه بدون شیر شدن پستان ناقه ، واین حالت نزدیک نتاج د...
-
وقوع یافتن
لغتنامه دهخدا
وقوع یافتن . [ وُ ت َ ] (مص مرکب ) حادث شدن . اتفاق افتادن : ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت . (ظفرنامه ٔ یزدی چ امیرکبیر ج 3 ص 368).
-
افلیج
لغتنامه دهخدا
افلیج . [ اِ ] (از ع ، اِمص ) فالج . سستی و فروهشتگی که درنیمه ٔ بدن یا در تمام آن حادث گردد. (ناظم الاطباء). || (ص ) بمعنی مفلوج که در فارسی متداول است و ظاهراً در عربی نیامده است . (یادداشت مؤلف ).- افلیج گرفتن ؛ مبتلا به فالج شدن .
-
پیش افتادن
لغتنامه دهخدا
پیش افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) پیش اوفتادن . تقدم یافتن . مقدم شدن . جلو افتادن .تقدم پیدا کردن . پیشی جستن . سبقت گرفتن . || تفوق یافتن . برتری یافتن . || حادث شدن . روی نمودن . رخ دادن : که از آنچه نهاده باشد خبری ندهد که داند که چون ما بازگشتیم...
-
کلب
لغتنامه دهخدا
کلب . [ ک َ ل َ ] (ع مص ) کلب زده و دیوانه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).گزیدن سگ یا سگ هار کسی را. (ناظم الاطباء). عارض شدن شبه جنون هاری بر کسی از گزیدگی سگ هار. (از اقرب الموارد). || دیوانه شدن سگ و گرگ . (المصادر زوزنی ). || خشمناک شدن . (من...