کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حادثات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حادثات
لغتنامه دهخدا
حادثات . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ حادثة : باغی کز او بریده بود دست حادثات کاخی کز او کشیده بود دست روزگار. فرخی .شکم حادثات آبستن از نهیب تو آفکانه کند.مسعودسعد.
-
جستوجو در متن
-
فنومنیسم
لغتنامه دهخدا
فنومنیسم . [ ف ِ ن ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) اصول فلسفی که حقیقتی را جز حادثات و آثار حسی قائل نیست . (فرهنگ فرانسه ٔ نفیسی ).
-
آفگانه
لغتنامه دهخدا
آفگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) اَفگانه . فگانه . آبگانه . جنین سقطشده .- آفگانه کردن ؛ بچه افکندن : شکم حادثات ِ آبستن از نهیب تو آفگانه کند.مسعودسعد.
-
وحدان
لغتنامه دهخدا
وحدان . [ وُ ] (اِ) مقابل شایگان . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بود الحق «تا»ی چند دیگر از وحدان ولیک چون ممات و چون قنات و چون زدات و چون عذات گفتم آخر شایگان خوش به از وحدان بدفی المثل چون حادثاث ای از ورای حادثات .انوری .
-
مرمت گر
لغتنامه دهخدا
مرمت گر. [ م َ رَم ْ م َ گ َ ] (ص مرکب ) مرمت کننده . اصلاح کننده . تعمیرگر : گردل او رخنه کرد زلزله ٔ حادثات شیخ مرمت گر است بر دل ویران او.خاقانی .
-
رستی خور
لغتنامه دهخدا
رستی خور. [ رُ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) رستی خورنده . روزی خوار. رزق خوار. رستی خوار. که غذا و روزی بخورد : آزاد رسته از در دربند حادثات رستی خوران باغ رجا را چو میوه ایم . خاقانی .و رجوع به رُستی و رستی خوار و رستی خوردن و مترادفات کلمه شود.
-
افگانه شدن
لغتنامه دهخدا
افگانه شدن . [ اَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سقط گردیدن بچه ٔ ناتمام : هیبتش چون بانگ بر عالم زد افگانه شودهر شکم کز حادثات دهر باشد حامله . مسعودسعد.المنةللّه که کنون آنهمه علت شد سهل بفر تو از این خوردن مسهل ترکیب من افگانه شد از زایش علت زان پس...
-
واردات
لغتنامه دهخدا
واردات . [ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وارده و وارد. رجوع به وارده و وارد شود. || اصطلاحی است اقتصادی در برابر صادرات یعنی کالاهایی که از ممالک دیگر به کشور آید. متاعی که از خارج کشور آرند. هر چیزی که از خارج داخل گردد. (ناظم الاطباء). || حاصل و محصول . خراج...
-
هواپیما
لغتنامه دهخدا
هواپیما. [ هََ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) طی کننده ٔ هوا. که در هوا راه پیماید : پیش ِ آسیب ِ صواعق ِ حادثات چه بنگه موری و چه تخت هواپیمای سلیمانی . (منشآت خاقانی چ محمد روشن تهران 1349 هَ . ش . ص 10) || (اِ مرکب ) طیاره . آویون . آیروپلان . نوعی مرکوب ...
-
راشد افندی
لغتنامه دهخدا
راشد افندی . [ ش ِ اَ ف َ ] (اِخ ) محمد که از اهالی پروسه ٔ عثمانی بود و بسال 1195 هَ . ق . تولد یافت و در 1231 درگذشت . او منسوب به طریقه ٔ نقشبندی بوده و شعر نیز می گفته است . بیت زیر از اوست :اهل حق ذره حوادثله مکدر اولمازقیل و قالی ده جهانین قوری...
-
لمة
لغتنامه دهخدا
لمة. [ ل َم ْ م َ ] (ع اِ) دیوانگی . یقال : اصابته من الجن لمة. هو المس او القلیل منه . || چیزی اندک . || سختی روزگار. (منتهی الارب ). سختی زمانه . (منتخب اللغات ). یقال : اعیذه من حادثات اللمة،فیقال هی الدهر و الشدة و انشد الفراء : عَل ّ صروف الدهر ...
-
مفحص
لغتنامه دهخدا
مفحص . [ م َ ح َ ] (ع اِ) آشیان کتو. ج ، مفاحص . (مهذب الاسماء).خانه ٔ مرغ سنگخوار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : پیش آسیب صواعق حادثات چه بنگه موری و چه تخت هواپیمای سلیمانی چه مفحص قطاتی ، چه قله ٔ قاف سیمرغی . (منشآت خاقانی ...
-
دیگ پختن
لغتنامه دهخدا
دیگ پختن . [ پ ُ ت َ ] (مص مرکب ) طبخ . (المصادر زوزنی ). قدر. (تاج المصادر بیهقی ). آشپزی . طعام پختن . طباخی . خوالیگری . غذاپختن : و آنجا[ در دو منزلی مدینه ] درختی بود بزرگ که آن را ذات النسا خواندند بسایه ٔ آن درخت فرود آمدند وخبر کاروان نیافتند...
-
رنگ زدن
لغتنامه دهخدا
رنگ زدن . [ رَ زَ دَ] (مص مرکب ) رنگ بستن . (آنندراج ) (بهار عجم ). رنگ کردن . رنگین کردن . رجوع به رنگ کردن شود : چون قضا رنگ حادثات زندناظرش حزم پیش بین تو باد. انوری .دست سخن کی رسد در تو که از پاس توتا که سخن رنگ زد رنگ سخنور شکست . انوری (از بها...