کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاد
لغتنامه دهخدا
حاد. (اِ) کلاغ و زاغ . (فرهنگ شعوری ).
-
حاد
لغتنامه دهخدا
حاد. (اِخ ) نام یکی از فرزندان یعقوب که از مادر با یوسف جداست . رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 194 و فرهنگ شعوری شود.
-
حاد
لغتنامه دهخدا
حاد. [ حادد ] (ع ص ) ذلق . بُرنده . تیز. سرتیز. نوک تیز ، چون کارد و نشگرده و امثال آن . || تند و آن مرکب از تلخی و حراقه است و فعل او مثل افعال اجزاء اوست . || شدید مانند حمّی یعنی تب . || سخت گرم و حارّ (در طب )، چون بعض داروها. || زبان گز. تیز. ||...
-
حاد
لغتنامه دهخدا
حاد. [دِن ْ] (ع ص ) نعت فاعلی از حِداء و حُداءو حدوء. راننده ٔ شتر بسرود و آواز. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
اشیاف احمر حاد
لغتنامه دهخدا
اشیاف احمر حاد. [ اَش ْ ف ِ اَ م َ رِ حادد ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) برای بیماریهای سلاق و جرب و سبل و حکه و کمنه و سیلان و غشاوه سودمند است ، هنگامی که امراض مزبور از سردی باشد. (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). و رجوع به ص 50 همان کتاب و ص 304 تحفه ش...
-
واژههای همآوا
-
هاد
لغتنامه دهخدا
هاد. (ع اِ) (از «هَ ی د») جنبش و حرکت . هَیْد. یقال : ما له هَیْدٌ و لا هادٌ؛ یعنی نمی جنبد و حرکت نمی کند و منع از چیزی نمی کند و منزجر از چیزی نمی شود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || زجری است مر شتر را. هَیْد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آ...
-
هاد
لغتنامه دهخدا
هاد. [ هادد ] (ع ص ) نعت فاعلی از هَدّ. رجوع به هَدّ (در معانی مصدری ) شود. || (اِ) آواز دریا که در آن بانگ و غرشی شنیده شود وگاهی از آن زلزله پیدا گردد. (منتهی الارب ). آواز و بانگی که از جانب دریا مردم ساحل می شنوند و از آن درزمین جنبشی پدید می آید...
-
جستوجو در متن
-
پس ران
لغتنامه دهخدا
پس ران . [ پ َ ] (نف مرکب ) حادّ. راننده ٔ شتر.
-
حادة
لغتنامه دهخدا
حادة. [ حادْ دَ ] (ع ص ) تأنیث حاد. تند. تیز. || رائحه ٔ حادّه ، ای ذکیة؛ بوئی تند. بوئی تیز. || سواره . (طب ّ). || مقابل مزمنه . (در بیماری ) .- زاویه ٔ حادّة ؛ زاویه ٔ تنگ تر از قائمة و منفرجة (هندسه ). رجوع به حادّ و زاویه شود .
-
فالرمون
لغتنامه دهخدا
فالرمون . [ ] (اِ) شراب کهنه ٔ بسیار قوی حاد. (فهرست مخزن الادویه ).
-
هذف
لغتنامه دهخدا
هذف . [ هََ ذِ ] (ع ص ) مرد شتاب رو چابک . (منتهی الارب ). سریع حاد. (اقرب الموارد).
-
ذرایب
لغتنامه دهخدا
ذرایب . [ ذَ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذریبة. و ذریب بمعنی حادّ.